اردیبهشت 94 - بی سواد
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی سواد
 
موسیقی وب

به نام خالق خیر و شر

خوب حدس می زدم که نتیجه ی آتش بس، جز این نمی شود.

مگر می شود تمام روش های جنگیدنشان، کپی برداری از صهیونیست ها باشد، ولی در آتش بس مانند آن ها نباشند؟

حتی فرارشان نیز همان گونه است.

وحشت و فراری که با هجوم انقلابیون یمن به پایگاه های عنکبوتیشان، بهترین گزینه است.

بله حتی این خانه ی عنکبوت هم درست مانند برادران صهیونیستشان، خوب انگ سعودی هاست.

من مانده ام، آنکه ادعا می کند بیشتر از همه می داند. آنکه ادعا می کنند! بیشتر از همه می داند!. آنکه خود را تنها منبع موثق از تاریخ انقلاب و امام حرف هایش می داند، چطور، این قدر ساده لوح باشد که همیشه در پی طرح دوستی با این عرب های صهیونیست منش = سعودی ها، بوده.

باور کنید باورم نمی شود.

باورم آن می شود که خدای ناکرده راه هر دوی این ها یکی بوده و هست.

یکی در جایی نوشته بود این کار آمریکاست و کار غول های نفتی آن هاست. اینکه یکی یکی قدرت های نفتی دنیا را ضعیف کنند تا قدرت نفتی مطلق باشند. اینکه جنگ ایران را راه انداختند تا قدرت نفتی ایران را بگیرند. این که دولت مصدق را سرنگون کردند تا قدرت نفتی ایران را بگیرند. اینکه دولت عراق را نیز سرنگون کردند تا عراق هم قدرت نفتی نباشد. و ..... و حالا نوبت عربستان است که هزینه کند برای جنگ تا ثروت بیشمارش از نفت، صرف سلاح شود و قدرتش ضعیف...

بر فرض قبول کنیم چنین حربه ای در کار است.

اما آیا ما مقصریم که سعودی ها گول این حربه را خوردند. آیا به این خاطر ما منش صبر پیشه کنیم.

وقتی گروهی مانند سعودی ها، راهشان بی راهه می شود. و بدترین جنایات را مرتکب می شوند، اگر با تذکر به راه نیامدند، دیگر نباید قربان صدقه ی شان رفت. چون رویشان زیاد می شود.

چون این ها از نسل همان جاهلان هزار و چهارصد سال پیش اند که نژاد پرست بودند و عرب رو برتر از هر عجمی بالاخص عجم ایرانی می دانستند.

به این ها دیگر نباید نزدیک شد. 

تبریک گفتن حتی به خاطر مهمترین اتفاق به این ها، حرام است.

بعد می آیند در وسط طوفان آتشی که به جان ملت مظلوم یمن به راه انداختند، تبریک منسب جدید عرض می کنند.

صدایمان هم در آید باز بی سواد می شویم.

خب بشویم. 

سواد این روزها و این سالها و این قرن ها و این هزاره ها، شده، امری کاملاً نسبی و قراردادی. نه وحی منزل.

پیامبرمان طبق همین نسبیت و قرارداد بی سواد بود. ما هم بگذار بی سواد خطابمان کنند.

من نمی دانم اگر بی سوادی این انتقادهاست و داشتن این دغدغه ها، پس با سوادی حتماً این است که چشم و گوشمان را ببندیم و به تهدیدهای غربی ها و حتی این روزها تهدید مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی!، نگاه و گوش نکنیم.

و در پاسخ این همه عیان ها، فقط بگوییم ما با پنج + یک طرف هستیم. (فقط بگوییم شما ملت نگران و دلواپس با ما بیایید به فضا، ببینید چه توهمی زیبایی!!! ببینید همه ی دنیا پشت یک میز شش تا شدند و به حرف ما گوش می کنند!!!. ببینید ما چه مهم شدیم که با ما سر میز می نشینند و مذاکره می کنند!!!)

کافیست اثر مخدری که ما را به این فضای صلح دوست و حامی گفتمان، برده از بین برود. 

آن وقت است که می بینیم بیخ گوشمان، داعشی هست که چند صباحی دیگر نوبت تهدیدشان علیه ما می شود.

آن وقت است که می بینیم خدای ناکرده، یک ملت بزرگ، روزها و ماه ها هل من ناصر گفت و ما نشنیدیم و نابود شد

آن وقت که دیگر تمام جبهه های مقاومت در برابر ظلم نابود شدند، نابودی ما کاری ندارد.


یادمان نرود که حتی این میز مذاکره هم صدقه سر حدود 10 سال روی پا ایستادن خودمان است. صدقه سر خواستن توانستن گفتنمان و دانش و صنعتی که باز هم در تحریم ها خودمان به دست آوردیم. خودمان بدست آوردیم و نترسیدیم.

تمام این امتیازاتی که امروز می توانیم بدهیم را خون آن شهدای هسته ای برایمان به ارمغان آوردند. 

ما فراموش کردیم که طبیعت سگان هار، این است که هر عقب کشیدنی جلو آمدن آنان را دارد و هر جلو رفتنی عقب نشینی آنان را در پی خواهد داشت. هر چه تند تر عقب نشینی کنیم، سریع تر دنبالمان می کنند و نهایت پاچه ی مان را می گیرند و هر چه سریع تر جلو برویم، نهایت فرار می کنند و پشت خود را هم نگاه نمی اندازند.

پس نگذاریم ژست با سوادی، چشم مان را به روی حقایق کور کند.

توهم پنج + یک را واقعیت و واقعیت تهدیدات غرب را توهم پنداریم.

حال باز هم می گوییم، ما به تندروی های کنگره، غرب و آمانو، کاری نداریم و تصویب قطع مذاکرات در صورت استمرار تهدیدات، را تندروی و بی سوادی می دانیم!!!

معلوم است باز هم همین را خواهیم گفت!!!

امضاء

بی سواد


[ چهارشنبه 94/2/23 ] [ 11:27 صبح ] [ بی سواد ] [ نظرات () ]

به نام خالق خیر و شر

مادام العمر...

عبارتی که حد اقل تا کنون دو بار در ایران پر رنگ شده.

بار اولش زمان سردار سازندگی! بود. زمانی سرداری که چند سالیست یاد خاطراتش می افتد.

اما یکی نیست به سردار بگوید: کهولت سن آیا خیال و واقعیت را پیش تو یکسان نکرده؟

بگذریم... بگذریم اما نه از ترس...

بلکه به خاطر عنوان مسئله ای جدید تر که باز ما را یاد این عبارت می اندازد

"مادام العمر"

عبارتی زیبا که از آغاز دنیا تا کنون هر صاحب قدرتی را اغوا کرده.

اول به نوعی قابیل را. بعد او زیاد آمدند و رفتند. بدون در نظر گرفتن ترتیب. می توان گفت. نمرود، فروعون و هر کسی دیگر که ذهن یاری ام نمی کند.

اینبار مسئله این است...

صلاحیت نمایندگان مجلس حاضر مستمر بماند.(منبع) تو بخوان اینگونه که هر وقت زمان حال بود، برای نمایندگان مجلس آن زمان حال نیز این قضیه صدق خواهد نمود.      مگر خلافش تصویب شود.



درست است که اینبار به ظاهر مادام العمری وجود ندارد.

اما مادام العمری بالقوه البته در این خواسته مستتر است. بالقوه از آن جهت که مردم ما فهیم هستند و حال افراد را نگاه می کنند، و اگر صالح یافتندشان، منتخبشان خواهند کرد. اما اگر تنبلی کردند و گفتند خوب اند همین ها، همین ها می مانند و می مانند و می مانند تا می میرند. (این جاست که معنای مادام العمر پیدا می شود).

(خدا را شکر، شورای نگهبان محترم، به آن ها فهماند  که این خلاف قانون اساسی است. منبع)

من بی سواد اما می گویم، خلاف عقلانیت است.

عقلانیتی که امام روح الله خمینی آموختم. (میزان، حال افراد است)


امضاء

بی سواد


[ چهارشنبه 94/2/9 ] [ 11:58 عصر ] [ بی سواد ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

لینک های ویژه
امکانات وب


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 30
کل بازدیدها: 128628