تحریم - بی سواد
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی سواد
 
موسیقی وب

به نام خالق خیر و شر

از زمان سر  کار آمدن دولت روحانی، تقریباً موضوعی نبوده که پیش نیامده باشد و دولت روحانی را در تقابل با ملت قرار دهد.

ترتیبش مهم نیست. یکی از همین موضوعات مصاحبه در مورد انرژی هسته ای با مردم بود.

با یک تاکسی ران، که دولت روحانی واکنش نشان داد و گفت انرژی هسته ای رو چه به راننده ی تاکسی!

فکر کنم از همین جاها بود که برچسب بی سواد زدن دولت روحانی به بخش مهمی از ملت ایران آغاز شد.

خب قبول دارم، حتماً می گویید از خواب بیدار شوم و ببینم دوران احمدی نژاد تمام  شده و ملتی که در فلاکت بدبختی در دوران احمدی نژاد سختی ها را تحمل کردند، اکنون همه حامی دولت روحانی هستند.

در جواب باید بگویم که آن زمان چیزی دستم نبود که ثابت کنم. آن زمان برای خودم هم جای سوال بود. چون مردم در هر شرایطی حرفی می زدند. در اتوبوسی که یک نفر شروع می کرد به انتقاد از اوضاع اقتصاد و انتقاد از خدمات شهری و... چند نفر با او همراه می شدند و بر ضد پیشرفت های هسته ای هر کسی نظری می داد.

از آن زمان دولت روحانی به مردم القاء کرده بود که هر چه مشکل است زیر سر این پیشرفت های هسته ای بدون در نظر گرفتن تعامل با دنیاست.

گذشت و گذشت تا توافقنامه ژنو امضا شد.

توافقنامه ای پر از امتیازات مختلف :

نیمی از اورانیوم موجود غنی شده 20 درصد را به صورت اکسید 20 درصد برای تولید سوخت راکتور تحقیقاتی تهران ذخیره نماید.

بقیه UF6      بیست درصد را به مواد کمتر از 5 درصد رقیق نماید. خطر برگشت پذیر نیز وجود نداشته باشد.

ایران اعلام می­کند که برای این دوره 6 ماهه، اورانیوم را به سطح بالاتر از 5 درصد غنی سازی نکند.

ایران اعلام می­کند که فعالیت­های خود در تاسیسات سوخت هسته ای نطنز، فوردو، و یا راکتور اراک  را که توسط آژانس با نام IR-40     شناسائی می­شود، بیش از این گسترش نخواهد داد.

همانگونه که ایران در برنامه عملیاتی کردن تاسیسات تبدیل مواد، به آژانس اعلام کرده است، با آغاز خط تبدیل مواد UF6     غنی شده تا 5 درصد بهUO2     ، ایران تصمیم دارد موادUF6     جدیدا غنی شده تاسطح 5 درصد طی 6 ماه آینده را به اکسید تبدیل کند.

  محل­های جدید برای غنی سازی ایجاد نمی شود.

عدم بازفرآوری یا ساخت تاسیساتی که توانایی بازفرآوری داشته باشند.

ارائه اطلاعات مشخص به آژانس بین المللی انرژی اتمی، شامل اطلاعات در خصوص طرح های تاسیسات هسته ای ایران، توصیف ساختمان­ها در هر یک از سایت­های هسته ای، توصیفی از سطح عملیاتی که در هریک از اماکن که به فعالیت­های هسته ای مشخص اشتغال دارند، اطلاعات در خصوص معادن و تخلیص و اطلاعات در خصوص منابع اولیه.

ارائه پرسشنامه جدید فنی راکتور اراک به آژانس بین المللی انرژی اتمی که توسط آژانس با نام IR-40     شناسایی می شود.

دسترسی روزانه بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی به فردو و نطنز با هدف بررسی فایل های ضبط شده دوربین­ها در مواقعی که آنها برای بازرسیهای دوره ای موسوم به     DIV     ،IIV     ،PIV     و بازرسی­های سرزده در سایت حضور ندارند.


دسترسی هدایت شده بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی به:  

o  کارگاه­های مونتاژ سانتریفیوژ

o کارگاه­های تولید روتور سانتریفیوژ و محل­های نگهداری، و

o معادن اورانیوم و تخلیص اورانیوم


این ها امتیازات با ارزشی بود که دولت روحانی داد و اشک و آه دانشمندان  ما را به همراه داشت. در عوض این ها قرار بود تا 6 ماه بعد از توافق، آن ها تحریم های جدیدی اعمال نکنند، تحریم پتروشیمی ما را لغو کنند. تحریم فلزات گرانبهای ما را لغو کنند و....

بعد چه شد. بعد از این کارهایی که برخی از آن ها بازگشت پذیر نبودند مانند رقیق سازی اورانیوم و...، تحریم ها که ادامه یافت هیچ تحریم های جدید با بهانه های جدید هم وضع شد. ایراد هم می گرفتی می شنیدی که این تحریم ها به خاطر مسائله هسته ای نیست.

بعد از توافقنامه ژنو تا لوزان، آن مردمی که دولت روحانی توهم داشت حامیانش هستند، کم و کمتر شدند. اما در ذهن دولت روحانی، هنوز همان 13 میلیون وجود داشتند. پس هر صدای دیگری که بلند شدف تندرو خطابش کرد. واژه دلواپسی رو به تمسخر گرفت و...

بیانیه لوزان که منشتر می شود فاجعه بیشتر می شود

سطح و ظرفیت غنی سازی و میزان ذخایر ایران برای دوره های زمانی مشخص، محدود خواهد شد و نطنز تنها مرکز غنی سازی ایران خواهد بود.

رآکتور تحقیقاتی پیشرفته آب سنگین در اراک با همکاری مشترک بین المللی بازطراحی و نوسازی خواهد شد به گونه ای که پلوتونیوم با قابلیت تسلیحاتی در آن تولید نگردد. بازفرآوری صورت نخواهد گرفت و سوخت مصرف شده صادر خواهد گردید.

مجموعه تدابیری برای نظارت بر اجرای مفاد برجام شامل کد اصلاحی 3.1 و اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی مورد توافق واقع شده است. آژانس بین المللی انرژی اتمی از فن آوری های مدرن نظارتی استفاده خواهد کرد و از دسترسی های توافق شده بیشتری از جمله به منظور روشن کردن موضوعات گذشته و حال برخوردار خواهد شد.


بعد هر انتقادی که شد، زیر سوال بردن دستاوردهای مذاکرات و خدشه به مذاکرات قلمداد شد. دولت روحانی با لحن بدتری ملت دلواپس را خطاب کرد: "به جهنم"، "بی سواد"، "ترسوها"، "بزدلهای سیاسی"، "کافر همه را به کیش خود پندارد"، " خداوند شما را ترسو و لرزان آفریده" و... منبع


 



کاش لا اقل حامیان ایشان مانند جناب آقای سجادپور، فردی قوی در مناظره و گفتگو بود. تنها کاری که بلد بود این بود که در جواب دلواپسی های آقای حبیب زاده هر چند دفعه، یکبار بگوید که نباید این دستاورد مذاکرات را نادیده و کم ارزش بگیریم. 

و در جایی دیگر هم گفت که آن زمان که تحریم ها اعمال شد کسی حرفی نداشت، الان همه حرف دارند. 

در جواب این دومی باید بگویم که جناب سجادپور آن زمان این همه امتیازات را به رایگان نداده بودیم. آن زمان که تحریم بودیم روی پای خودمان هم دوام آورده بودیم. اما اکنون چه اکنون هم تحریم هستیم و هم امتیاز داده ایم و هم استقلالمان نزدیک است زیر سوال رود


چنین دولتی این همه وعده ها و امیدهای بی سرانجام می دهد و مردم به نفاق و خیانتش شک می کنند، بعد در جواب می گوید خائن آن هایی هستند که باعث شدند ایران تحریم شود. و این را نمی بیند که ایران بیش از سی سال است تحریم شده

اکنون هم به سبک رضاخانی قصد دارد منتقدان خود را سرکوب کند به این روش که اجازه تجمعات انتقادی بر مذاکرات هسته ای را نمی دهد.

حتی اجازه نمی دهد مردم شعار سیانت از خط قرمزهای خود را دهند.


چنین دولتی یقین بداند که تنها خواهد ماند. دولت احمدی نژاد در اواخر دوره دوم خود و این دولت با این روش ها و امید بخشی های بی نتیجه و سرکوب لفظی و یدی منتقدانش، در همین روزهای دوره اولش.

دولت روحانی یقین بداند، اگر از قدرت خود سوء استفاده کند و مذاکرات را با عبور از حتی یک خط قرمز ببندد، ملت و رهبری هیچ گاه نخواهند بخشیدش و جبران خسارات لغو تعهدات ننگین در دنیا و آخرت بر گردنش خواهد ماند.

امضاء

بی سواد


[ سه شنبه 94/3/19 ] [ 2:56 عصر ] [ بی سواد ] [ نظرات () ]

به نام خالق خیر و شر

خوب حدس می زدم که نتیجه ی آتش بس، جز این نمی شود.

مگر می شود تمام روش های جنگیدنشان، کپی برداری از صهیونیست ها باشد، ولی در آتش بس مانند آن ها نباشند؟

حتی فرارشان نیز همان گونه است.

وحشت و فراری که با هجوم انقلابیون یمن به پایگاه های عنکبوتیشان، بهترین گزینه است.

بله حتی این خانه ی عنکبوت هم درست مانند برادران صهیونیستشان، خوب انگ سعودی هاست.

من مانده ام، آنکه ادعا می کند بیشتر از همه می داند. آنکه ادعا می کنند! بیشتر از همه می داند!. آنکه خود را تنها منبع موثق از تاریخ انقلاب و امام حرف هایش می داند، چطور، این قدر ساده لوح باشد که همیشه در پی طرح دوستی با این عرب های صهیونیست منش = سعودی ها، بوده.

باور کنید باورم نمی شود.

باورم آن می شود که خدای ناکرده راه هر دوی این ها یکی بوده و هست.

یکی در جایی نوشته بود این کار آمریکاست و کار غول های نفتی آن هاست. اینکه یکی یکی قدرت های نفتی دنیا را ضعیف کنند تا قدرت نفتی مطلق باشند. اینکه جنگ ایران را راه انداختند تا قدرت نفتی ایران را بگیرند. این که دولت مصدق را سرنگون کردند تا قدرت نفتی ایران را بگیرند. اینکه دولت عراق را نیز سرنگون کردند تا عراق هم قدرت نفتی نباشد. و ..... و حالا نوبت عربستان است که هزینه کند برای جنگ تا ثروت بیشمارش از نفت، صرف سلاح شود و قدرتش ضعیف...

بر فرض قبول کنیم چنین حربه ای در کار است.

اما آیا ما مقصریم که سعودی ها گول این حربه را خوردند. آیا به این خاطر ما منش صبر پیشه کنیم.

وقتی گروهی مانند سعودی ها، راهشان بی راهه می شود. و بدترین جنایات را مرتکب می شوند، اگر با تذکر به راه نیامدند، دیگر نباید قربان صدقه ی شان رفت. چون رویشان زیاد می شود.

چون این ها از نسل همان جاهلان هزار و چهارصد سال پیش اند که نژاد پرست بودند و عرب رو برتر از هر عجمی بالاخص عجم ایرانی می دانستند.

به این ها دیگر نباید نزدیک شد. 

تبریک گفتن حتی به خاطر مهمترین اتفاق به این ها، حرام است.

بعد می آیند در وسط طوفان آتشی که به جان ملت مظلوم یمن به راه انداختند، تبریک منسب جدید عرض می کنند.

صدایمان هم در آید باز بی سواد می شویم.

خب بشویم. 

سواد این روزها و این سالها و این قرن ها و این هزاره ها، شده، امری کاملاً نسبی و قراردادی. نه وحی منزل.

پیامبرمان طبق همین نسبیت و قرارداد بی سواد بود. ما هم بگذار بی سواد خطابمان کنند.

من نمی دانم اگر بی سوادی این انتقادهاست و داشتن این دغدغه ها، پس با سوادی حتماً این است که چشم و گوشمان را ببندیم و به تهدیدهای غربی ها و حتی این روزها تهدید مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی!، نگاه و گوش نکنیم.

و در پاسخ این همه عیان ها، فقط بگوییم ما با پنج + یک طرف هستیم. (فقط بگوییم شما ملت نگران و دلواپس با ما بیایید به فضا، ببینید چه توهمی زیبایی!!! ببینید همه ی دنیا پشت یک میز شش تا شدند و به حرف ما گوش می کنند!!!. ببینید ما چه مهم شدیم که با ما سر میز می نشینند و مذاکره می کنند!!!)

کافیست اثر مخدری که ما را به این فضای صلح دوست و حامی گفتمان، برده از بین برود. 

آن وقت است که می بینیم بیخ گوشمان، داعشی هست که چند صباحی دیگر نوبت تهدیدشان علیه ما می شود.

آن وقت است که می بینیم خدای ناکرده، یک ملت بزرگ، روزها و ماه ها هل من ناصر گفت و ما نشنیدیم و نابود شد

آن وقت که دیگر تمام جبهه های مقاومت در برابر ظلم نابود شدند، نابودی ما کاری ندارد.


یادمان نرود که حتی این میز مذاکره هم صدقه سر حدود 10 سال روی پا ایستادن خودمان است. صدقه سر خواستن توانستن گفتنمان و دانش و صنعتی که باز هم در تحریم ها خودمان به دست آوردیم. خودمان بدست آوردیم و نترسیدیم.

تمام این امتیازاتی که امروز می توانیم بدهیم را خون آن شهدای هسته ای برایمان به ارمغان آوردند. 

ما فراموش کردیم که طبیعت سگان هار، این است که هر عقب کشیدنی جلو آمدن آنان را دارد و هر جلو رفتنی عقب نشینی آنان را در پی خواهد داشت. هر چه تند تر عقب نشینی کنیم، سریع تر دنبالمان می کنند و نهایت پاچه ی مان را می گیرند و هر چه سریع تر جلو برویم، نهایت فرار می کنند و پشت خود را هم نگاه نمی اندازند.

پس نگذاریم ژست با سوادی، چشم مان را به روی حقایق کور کند.

توهم پنج + یک را واقعیت و واقعیت تهدیدات غرب را توهم پنداریم.

حال باز هم می گوییم، ما به تندروی های کنگره، غرب و آمانو، کاری نداریم و تصویب قطع مذاکرات در صورت استمرار تهدیدات، را تندروی و بی سوادی می دانیم!!!

معلوم است باز هم همین را خواهیم گفت!!!

امضاء

بی سواد


[ چهارشنبه 94/2/23 ] [ 11:27 صبح ] [ بی سواد ] [ نظرات () ]

به نام خالق خیر و شر

شبی که شنیدم این بیانیه منتشر شد و دو طرف ، قبولش کردند. اول ناراحت شدم. اما خب نه از ترس بی سواد و تندرو خطاب شدن، بلکه برای اینکه ذره ای احساسات اضافه رو از خودم دور کنم، تامل کردم و تحمل و چیزی ننوشتم. که مطمئناً آن شب اگر می نوشتم پر از ایراد بودم.

حالا اما هم خوشحالم از توافق و هم نگران.

بله هم خوشحالم و هم به قول آن ها، دلواپس. اما تندرو بودن رو قبول ندارم. قبول دارم بی سوادم و آخر مطالب به آن اذعان می کنم و قبول دارم از دار و دسته ی دلواپسان هستم. اما قبول ندارم تندرو باشم.

خب دلواپسی ام برای چیست؟

ببینید چند حالت ممکن است رخ دهد.

اما قبل از اون هنوز به درستی مشخص نیست که این بیانیه از چه زمانی اجرایی می شود؟ آیا از زمان صدور آن و آیا هر دو طرف آن را اجرا می کنند؟ یا فقط طرف ایرانی تا تیر ماه موظف به اجرای آن می باشد؟

یا شاید هم تا زمان توافق نهایی کسی ملزم به اجرا نباشد.

اما به هر حال از همین اکنون پیامدهای مثبت این بیانیه را به چشم می بینم. یکی از این پیامدها که به عینه شاهد هستم. مثبت شدن بیشتر یا شاید تمامی نمادهای بازار بورس باشه.

چون خودم هم در این بازار هرچند اندک سرمایه گذاری کردم. این دو روز شاهد هستم بیشتر نماد ها بالای سه چهار درصد افزایش قیمت داشتند و برخی هم تغییر قیمت نداشتند. ولی هیچ کدام منفی نشدند.

خب بازار طلا و ... هم نه به این اندازه اما باز هم بازار بهتری شده اند.

خب با این توضیح بر می گردم به احتمالاتی که ممکن است رخ دهد.

1- یک حالتی که ممکن است ایجاد شود این است که: جبهه غرب درست مثل اسرائیل و آتش بس های ناپایدرش با حماس عمل کند. یعنی چه؟

یعنی اینکه می گویند تحریم ها را بر می داریم و شما هم محدودیت ها را اعمال کنید. اما این توافق برای یکی دو هفته باقی می ماند و بعد از دو هفته جبهه ی غرب زیر توافقی که در بیانیه داشتند می زنند.

البته فکر نکنید این دلواپسی، دلواپسی من بی سواد و امثال من هست. خود با سوادان هم این دلواپسی رو دارند. خود رئیس جمهور با سواد و خود جناب ظریف باسواد و خود جناب عراقچی با سواد. خود آن ها به صراحت اعلام کردند که به طرف مقابل بی اعتماد هستند.

در این حالت خود دولت و به صراحت گفته که هیچ توافقی رو قبول نمی کند، مگر تحریم ها یکجا برداشته شوند.

2- حالتی دیگر این است که: مدتی بیشتر از یکی دو هفته تحریم ها برداشته شود. به نحوی که در اقتصاد ایران تاثیر چشمیگرش را ببینیم و اواضاع معشیت مردم هم بهبود یابد.

در این حالت حالت ایده آل آن است که واقعاً غرب قدرت و عزم ملت و دولت ایران را به رسمیت بشناسد و برای همیشه، با ایران روابطی از موضع برابر داشته باشد و نه از موضع سلطه جویانه.

اگر چنین شود که ایده آل همه است. از رهبری گرفته تا دولت و ملت و دوستداران ما. اگر چنین شود باید گفت جهان یا دست کم خاورمیانه به روزهای صلح امنیت بر می گردد. اقتصاد ایران و منطقه شکوفا تر می شود. و حتی شرکت های غربی هم سود بیشتری می برند و خیلی اتفاق های خوب دیگر.

اما در همین حالت دوم، حالتی دیگر هم مفروض است: حالتی که همه چیز به هم بریزد. و آن این که بعد از چشاندن طعم نبودن تحریم به ملت ایران. بعد از اینکه مردم ایران رفاه و معیشت شان بهبودی چشم گیر حاصل کرد. بعد از چند ماهی که خوب این مزه های شیرین را چشیدیم، آن وقت ساز مخالف غربی ها نواخته شود.

اگر چنین شود. اوضاع ممکن است خیلی وخیم شود. مطمئناً اگر تا کنون 20 درصد مردم (خیلی خوشبینانه) مخالف داشتن انرژی هسته ای در برابر نداشتن اقتصاد خوب بودند، آن هنگام 70 درصد مردم این تمایل را نشان می دهند. و برایشان بازگشت به گذشته خیلی سخت می شود.

برای تایید این حرف، به خودتان نگاه کنید. فکر می کنید  در این شرایط که هیچ تهدید بالفعلی وجود ندارد، آیا  حاضر هستید مانند سی سال پیش یا قبل تر از آن زندگی کنید؟ فکر می کنید، مانند زمانی که در کمترین سطح رفاه قرار داشتید؟ زمانی که در خانه 50 متری بیشتر از 6 نفر زندگی می کردند. زمانی که خوراک و پوشاکتان به این اندازه تامین نبود. (می دانم اکنون به وضع موجود ناراضی هستید.) اما مطمئناً سی و اندی سال پیش وضع از این هم بدتر بود. به خصوص زمان جنگ.

پس می بینید در حالت دوم، حالتی وجود دارد که باید پس رفت کنیم حتی به بیشتر از 10 سال پیش. شاید به زمانی که جناب روحانی دبیر شورای امنیت ملی بود و کل تاسیسات هسته ای برچیده و متوقف شد. بله خب مطمئناً اگر چنین شود و غرب ضعف ملت را مشاهده کند، حتی به محدود شدن صنعت هسته ای هم رضایت نمی دهد.

نمی دانم اما شاید می توان امید داشت که دشمن ما احمق است و چنین کاری نمی کند. در واقع دشمن ما شش ماهه به دنیا آمده و حاضر نمی شود چندین ماه طعم نبودن تحریم را به ملت ما بچشاند.

غرب اگر قصد فریب داشته باشد، مطمئناً این بیانیه و توافق به یکی دو ماه نمی کشد. و مطمئناً زیاده خواهی خود را شروع می کند. مثل هم اکنون که به رسانه های خود از لغو تحریم ها به صورت تدریجی حرف می زند.

حالت های دیگر هم ممکن است رخ دهد که مجال نیست.

اما یک شرایط خطرناک با توجه به متن بیانیه ممکن است رخ دهد.

همان طور که در بیانیه آمده، کلیه تحریم ها اقتصادی و بانکی و... که به خاطر مسئله هسته ای به ایران تحمیل شده و در شواری امنیت تصویب شده باید برداشته شود. شاید این کار صورت بگیرد. که به احتمال زیاد همین هم می شود.

اما دقت کنید. تا جایی که چندین بار متن توافق نامه را یا خوانده یا شنیده ام، از لغو تحریم هایی که به خاطر مسائل هسته ای گذاشته شده صحبت شده.

آیا این بیانیه تضمین می دهد که تحریم های جدید به خاطر مسائل غیر هسته ای اعمال نشود؟

آیا این تضمین وجود دارد، ایران به خاطر برنامه موشکی تحریم نشود. و نگویند که ایران باید تحریم شود، چون موشک هایی که دارد امنیت منطقه، اسرائیل و حتی اروپا را به خطر انداخته؟

آیا این تضمین وجود دارد که ایران به خاطر حمایت هایش از مردم عراق و فلسطین و بحرین و یمن، تحریم نشود. آیا تضمین وجود دارد که ایران به بهانه حمایت از ترورسیم، تحریم نشود؟

همان طور که گفتم، این تحریم های جدید با این بیانیه، از ایران دور نشده، و باز هم می تواند روی میز غرب قرار گیرد.

اگر چنین شود ایران نه تنها برنامه ی هسته ای خود بلکه برنامه دفاعی خود و بلکه اخلاق اسلامی که برای نظام خود گذاشته را باید زیر پا گذارد.

حتی شاید بیشتر پس رفت کند و مجبور به رفراندم برای تغییر نظام شود.

با این بیانیه می شود این نگرانی را داشت و دلواپس بود. اما اگر در توافقی که در تیر ماه انجام خواهد شد انشالله، عدم اعمال تحریم در هر زمینه ای لحاظ شود، آن وقت می توان امید داشت که کشورمان در راه پیشرفت خود باز هم به گام هایش ادامه دهد.

امضاء

بی سواد

 


[ یکشنبه 94/1/16 ] [ 12:16 عصر ] [ بی سواد ] [ نظرات () ]

به نام خالق خیر و شر

امروز خبرنگار از آقای لاریجانی سوالی کرد. به سوال کاری ندارم. چون خیلی های دیگر هم سوال کردند. مثل سوالی که خبرنگار در آن خواستار پیگیری آقای لاریجانی در مورد حادثه ی قم بوده و اینکه عدم پیگیری باعث حادثه ی شیراز شده؟

نه به آن حادثه کار دارم و نه به حادثه ی شیراز. به قول یکی یا به قول خیلی ها، سیاست پدر و مادر نمی شناسد. هرچند خودم با این عقیده مخالفم.

من در مورد چیزی حرف می زنم که ارتباط تنگاتنگ با زندگی و رفاه زندگی من و امثال من داشته باشه.

یکی از اون ها هم همین تورم و نرخ اونه.

یادم نیست، خود دولت اول بار گفت که نرخ تورم در فلان ماه به صفر رسید یا خبرگزاری ها. و اینکه از این خبر و این اتفاق به عنوان معجزه یاد کردند.

آن موقع هم که شنیدم خنده ام گرفت. چه رسد به اکنون.

چرا ما مردم معمولی و چرا من بی سواد، باید باور کنیم تورم صفر شده؟ چرا باید جو این خبر مرا بگیرد و کیف کنم که آخجون زندگی بهتر شد. چرا باید تحت خفقان پنهان جامعه، تسلیم شوم و واقعیت را نبینم.

شده قضیه ی آن خیاط که کلی طلا و نقره از پادشاه گرفت و به حساب مثل نخ ریسیدشان و لباس فاخری بر تن پادشاه کرد. آنقدر فاخر که جز حلال زاده ها آن را نمی دیدند.

فکر کنم اجازه داشته باشیم این حلال زاده ها رو به چیزهای مختلف متناسب با وضع فعلی تغییر دهیم. مثلاً با سوادها. نه؟

بگذارید داستان را اصلاح کنم.

شده داستان آن خیاطی که کلی طلا و نقره از پادشاه گرفت و به حساب مثل نخ ریسید و لباس فاخری بر تن پادشاه کرد. آن قدر فاخر که جر با سوادها آن را نمی دیدند.

حالا یکم بهتر شد نه؟.

به نظرتون الان همین طور نشده؟ الان در مورد قضیه ی هسته ای که گفتن بی سوادها نظر ندن. در مورد تورم هم گفتن صفر شده و معجزه رخ داده.

حالا هم فکر کنم اگه مردم نظر بدن، می گن به جز با سوادها، بقیه نمی تونن درک کنن این معجزه ی رخ دادن تورم صفر درصدی رو.

خب حتی اون بی سواد هم بدش میاد که بهش بگن بی سواد. پس وقتی مرغ هر روز گرون تر از دیروز بشه. وقتی آجیل شب عید همین طور بالا و بالاتر بره. وقتی اجاره بها و آب بها و امثال اون مثل برق بها و گاز بها و... بالا برن ... وقتی قیمت شیر سلیقه ای زیاد می شه و کم فروشی هم بهش اضافه می شه... وقتی وزیر صنعت و معدن در برنامه پایش در جواب کم فروشی در چیپس و پفک می گوید از هوا پر می کنن تا چیپس ها خرد نشوند و اصلاً حاضر نیست قبول کند که وزن چیپس خالص کمتر شده و آن را احتمالی می دهد که باید بررسی شود و وقتی ... و خیلی وقتی های دیگر که مجال نیست، رخ می دهد. آن بی سواد  در این شرایط، چون نمی خواد بی سواد خطابش کنند. می گوید به به و چه چه و عجب دوران خوبی عجب وضع و رفاه خوبی داریم ما.

می گوید: احسنت به دولت که کار نشدنی را انجام داد و تورم را صفر کرد. او می بیند قیمت ها زیاد می شوند. اما یا به خود نهیب می زند که ای متوهم، چشمانت را باز کن و ببین هیچ چیزی گران نشده. یا به خود می گوید: چشمان و دهانت را ببند تا بی سواد بر پشانیت نچسبد.


اما من. من می خواهم همان کودکی باشم که وقتی می بینم پادشاهمان لخت شده و بیت المالمان همین طور بر باد رفته، فریاد بزنم و بگویم پادشاه که برهنه است. لباسی ندارد.

تورم صفر نیست... وضعمان خراب است...

شاید مثل همان داستان، مردمی که خود را به خواب زده اند بیدار شوند و با من هم صدا گردند.

امضاء

بی سواد


[ دوشنبه 93/12/25 ] [ 3:58 عصر ] [ بی سواد ] [ نظرات () ]

به نام خالق خیر و شر

این روزها، خیلی ها در مورد آینده مذاکرات حرف می زنند. بین این خیلی ها، فکر می کنم، مردم عادی از همه خوشبین تر باشند.

اما این که برخی  روزنامه نویس ها و برخی سیاستمدارها، اینگونه بدبین و خودباخته باشند، خیلی بد است.

فکرش را بکنید؛ یک روزنامه نگار، یک مقاله نویس یک روزنامه معتبر و پر تیراژ، نگرانی ها و توهمات خود از آینده را بنویسد و مردم عادی مخاطب، همه نوشته اش را بخوانند.

فکر می کنید، چند درصد این مردم، بدون تاثر از نوشته ی نویسنده، خودشان اوضاع را تحلیل کنند؟

به جرأت می توان گفت که بیشتر مردم کوچه و بازار، کافیست انتقاد روز را بشنوند، حالا آن زمان انتقاد از احمدی نژاد بود و این زمان ماشالله انتقاد از گروهی کذایی در ذهن ساخته شده، به نام تندروها.

البته آن اول دلواپسان بودند، اما اکنون ترفیع گرفته و به درجه ی تندروها نائل شدند.

بله کافیست این مردم، اکنون در روزنامه هایی که بیشترشان در جبهه مجیز گوی دولت هستند، بخوانند که تندروها، فلان چیز را گفتند یا فلان کار را کردند یا...

خود من بارها که کنار دکه مشغول خواندن تیترها بودم، با نظر این مردم آشنا شدم.

یکی به دیگری می گفت: انرژی هسته ای به چه درد می خورد؟ مردم الان گرسنه هستند. یا دیگری می گفت: آری باید رفراندم برگزار شود تا بگوییم انرژی هسته ای نمی خواهیم.

اما خیلی از همین مردم، در جایی دیگر و در جَوی دیگر، می شوند حامی انرژی هسته ای مملکت. این یعنی تاثیر جمع. تاثیر رسانه. تاثیر آن قلمی که خدا نکند فکر نکرده بر روی کاغذ بنگارد.

آن وقت است که می بینی، فکری، دستی را به طرف قلمی برد و می نویسد، باید از اقتصاد مقاومتی چشم پوشی کرد و باید برای تحریم نشدن نفت و طلایمان، امتیازات بیشتری روی میز مذاکرات بگذاریم و...

این حرف نویسنده، یعنی حتی کار شمای ظریف و عراقچی هم بی فایده هست. یعنی شما نمی توانید امتیازی بگیرید و حتی حد اقل چرخه سوخت را حفظ کنید. یعنی شما باید در نهایت قبول کنید که کل آنچه به دست آمده تعطیل و تخریب شود.

این یعنی من به ظاهر اصلاح طلب هستم. اما در واقع یک ترسویی هستم که از آینده وحشت کرده و نه اصولگرایی را به رسمیت می شناسم و نه اصلاح طلبی را قبول دارم. تنها یک ژست از اصلاح طلبی برایم کافیست. وگرنه گور پدر این جناح ها و برنامه هایشان.

---

از این بگذریم. واقعاً پس از این مذاکرات چه چیز انتظار ما را می کشد؟.

اگر به تاریخ انقلاب نگاه کنیم، می شود پیش بینی کرد که این بار هم با عنایت خداوند، این گذار سخت هم می گذرد. اما آمدیم و خداوند خواست ملت و نظام را در امتحانی سخت تر قرار دهد. در امتحانی که امداد غیبی و تقلب رساندنی نیست.

اگر این گونه شود. باز هم تاریخ به ما یاد می دهد که هر چه امتیازات بیشتری بدهیم. حقیر تر می شویم و عقب تر می ایستیم و وا می نهیم.

در نهایت به نظر می رسد، در مذاکرات یک پیروزی و دو شکست وجود دارد.

پیروزی اینکه بتوانیم توافقی قطعی و یک مرحله ای داشته باشیم و چیزی به مدت طولانی و مبهم تعلیق نشود.

شکست اول اینکه: آن ها نمی پذیرند و مذاکرات تعطیل می شود

شکست دوم  اینکه: ما شکست می خوریم از همه چیز دست می کشیم که بعید نیست بعد از مسئله دست کشیدن از برنامه هسته ای، مسئله توان موشکی، مسئله دخالت مستشارگونه در عراق و... باشد.

در پیروزی اول، هر چند کند اما باز هم به جلو پیش می رویم. و بیشتر دنیا(اگر آمریکا را بزرگ نبینیم) نگرانی شان رفع شده

در شکست اول، ما شکست نخوردیم و مذاکرات شکست خورده. ما با قدرتی بیشتر از قبل به پیشرفت هسته ای اهتمام می ورزیم. قدرت های منطقه و حتی فرا منطقه هم با توجه به توان نظامی ما و در خطر بودن اسرائیل، جرأت هیچ اقدامی را نخواهند داشت. و...

شکست دوم هم همان ترس و توهم برخی نویسندگان به ظاهر اصلاح طلب اما ترسو بیش نیست.

امضاء 

بی سواد


[ شنبه 93/12/23 ] [ 10:14 صبح ] [ بی سواد ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

لینک های ویژه
امکانات وب


بازدید امروز: 23
بازدید دیروز: 20
کل بازدیدها: 128665