تورم - بی سواد
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی سواد
 
موسیقی وب

به نام خالق خیر و شر

امروز خبرنگار از آقای لاریجانی سوالی کرد. به سوال کاری ندارم. چون خیلی های دیگر هم سوال کردند. مثل سوالی که خبرنگار در آن خواستار پیگیری آقای لاریجانی در مورد حادثه ی قم بوده و اینکه عدم پیگیری باعث حادثه ی شیراز شده؟

نه به آن حادثه کار دارم و نه به حادثه ی شیراز. به قول یکی یا به قول خیلی ها، سیاست پدر و مادر نمی شناسد. هرچند خودم با این عقیده مخالفم.

من در مورد چیزی حرف می زنم که ارتباط تنگاتنگ با زندگی و رفاه زندگی من و امثال من داشته باشه.

یکی از اون ها هم همین تورم و نرخ اونه.

یادم نیست، خود دولت اول بار گفت که نرخ تورم در فلان ماه به صفر رسید یا خبرگزاری ها. و اینکه از این خبر و این اتفاق به عنوان معجزه یاد کردند.

آن موقع هم که شنیدم خنده ام گرفت. چه رسد به اکنون.

چرا ما مردم معمولی و چرا من بی سواد، باید باور کنیم تورم صفر شده؟ چرا باید جو این خبر مرا بگیرد و کیف کنم که آخجون زندگی بهتر شد. چرا باید تحت خفقان پنهان جامعه، تسلیم شوم و واقعیت را نبینم.

شده قضیه ی آن خیاط که کلی طلا و نقره از پادشاه گرفت و به حساب مثل نخ ریسیدشان و لباس فاخری بر تن پادشاه کرد. آنقدر فاخر که جز حلال زاده ها آن را نمی دیدند.

فکر کنم اجازه داشته باشیم این حلال زاده ها رو به چیزهای مختلف متناسب با وضع فعلی تغییر دهیم. مثلاً با سوادها. نه؟

بگذارید داستان را اصلاح کنم.

شده داستان آن خیاطی که کلی طلا و نقره از پادشاه گرفت و به حساب مثل نخ ریسید و لباس فاخری بر تن پادشاه کرد. آن قدر فاخر که جر با سوادها آن را نمی دیدند.

حالا یکم بهتر شد نه؟.

به نظرتون الان همین طور نشده؟ الان در مورد قضیه ی هسته ای که گفتن بی سوادها نظر ندن. در مورد تورم هم گفتن صفر شده و معجزه رخ داده.

حالا هم فکر کنم اگه مردم نظر بدن، می گن به جز با سوادها، بقیه نمی تونن درک کنن این معجزه ی رخ دادن تورم صفر درصدی رو.

خب حتی اون بی سواد هم بدش میاد که بهش بگن بی سواد. پس وقتی مرغ هر روز گرون تر از دیروز بشه. وقتی آجیل شب عید همین طور بالا و بالاتر بره. وقتی اجاره بها و آب بها و امثال اون مثل برق بها و گاز بها و... بالا برن ... وقتی قیمت شیر سلیقه ای زیاد می شه و کم فروشی هم بهش اضافه می شه... وقتی وزیر صنعت و معدن در برنامه پایش در جواب کم فروشی در چیپس و پفک می گوید از هوا پر می کنن تا چیپس ها خرد نشوند و اصلاً حاضر نیست قبول کند که وزن چیپس خالص کمتر شده و آن را احتمالی می دهد که باید بررسی شود و وقتی ... و خیلی وقتی های دیگر که مجال نیست، رخ می دهد. آن بی سواد  در این شرایط، چون نمی خواد بی سواد خطابش کنند. می گوید به به و چه چه و عجب دوران خوبی عجب وضع و رفاه خوبی داریم ما.

می گوید: احسنت به دولت که کار نشدنی را انجام داد و تورم را صفر کرد. او می بیند قیمت ها زیاد می شوند. اما یا به خود نهیب می زند که ای متوهم، چشمانت را باز کن و ببین هیچ چیزی گران نشده. یا به خود می گوید: چشمان و دهانت را ببند تا بی سواد بر پشانیت نچسبد.


اما من. من می خواهم همان کودکی باشم که وقتی می بینم پادشاهمان لخت شده و بیت المالمان همین طور بر باد رفته، فریاد بزنم و بگویم پادشاه که برهنه است. لباسی ندارد.

تورم صفر نیست... وضعمان خراب است...

شاید مثل همان داستان، مردمی که خود را به خواب زده اند بیدار شوند و با من هم صدا گردند.

امضاء

بی سواد


[ دوشنبه 93/12/25 ] [ 3:58 عصر ] [ بی سواد ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

لینک های ویژه
امکانات وب


بازدید امروز: 19
بازدید دیروز: 30
کل بازدیدها: 128641