آبان 94 - بی سواد
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی سواد
 
موسیقی وب

به نام خالق خیر و شر

اخبار 20:30، 22/آبان/1394

دست بانک ها برای برداشت پول از حساب بدهکارا، باز شد

این عنوان خبری بود که در 22 آبان از شبکه دو و اخبار 20:30، پخش شد.

شاید شما هم مثل من، وقتی این عنوان را شنیدید، خوشحال شدید که چه عجب، بالاخره، این بدهکاران بزرگ بانکی، بدهی‌شان تسویه می شود. همان‌هایی که وام های میلیاردی می گرفتند و ککشان هم نمی گزید که بازپرداخت وامشان، به تعویق افتاده.

اما بعد از عنوان خبر و شنیدنِ متن، فهمیدیم، این خیال، خیال خامی بیش نیست. و بدتر از آن شنیدیم که باز هم این قِشر خودمان(قِشر متوسط) هست که قانونی تصویب و به او ظلم کردند.

خبر در ادامه می گوید:

شورای پول اعتبار مصوب کرد و رئیس سازمان مدیریت، بخش‌نامه کرده...! منبع

همین جا، اولین اتفاق عجیب! را شاهدیم. شورای پول و اعتبار یک چیزی را تصویب می کند و رئیس سازمان مدیریت، به سرعت، آن موصوبه را بخش‌نامه و ابلاغ می‌کند!!!.

عجیب نیست این همه سرعت. حتماً یادتان هست که هر وقت هر قانونی تصویب می‌شد و اجرا نمی‌شد، مشکل این بود که هنوز بخش‌نامه به ما ابلاغ نشده.

نه تنها در قوانین بانکی، بلکه هر قانون دیگری از ادارات گرفته تا اوامر مسئولین بلندمرتبه. به خصوص اوامر رهبری، به بهانه‌ی نبودن بخش‌نامه زمین می‌ماند.

دوربین که می‌رفت سمت مسئول اجرایی، بهانه این بود که، هنوز بخش‌نامه به ما ابلاغ نشده. با پیگیری بیشتر و رسیدن به متولی ابلاغ بخش‌نامه، می‌شنیدیم که ابلاغ بخش‌نامه پروسه‌ای زمان‌بر هست و طول می‌کشد.

اما حالا، عکس آن حرف‌ها زده می‌شود. یک جایی قانونی را تصویب کرد و بخش مربوطه، سریعاً قانون را بخش‌نامه و ابلاغ کرد.

آن هم قانونِ دست کردن در جیبِ بخشی از ضعفای ملت. نه دست کردن در جیب، دزدان و از مالیات در رو ها و ... .

قانونی تصویب و بخش‌نامه شد که، دست در جیب کارمندان دولت کنند. همان کارمندانی که همیشه مالیات را داده اند (البته چه بخواهند و چه نخواهند،‌از حقوقشان کسر می‌شده). همان کارمندان دولت که اگر یک روز اعتصاب کنند، دولت و دم و دستگاهش، فلج می‌شوند.

از بانک ها بگیر تا ادارات مختلف.

این قانون، کارمندان این ادارات را هدف قرار داده و نه بدهکاران کلان بانکی را. معلوم است دیگر، زورشان به آن کله گنده‌ها نمی‌رسد، می‌خواهند  از مردم متوسط، بدزند.

بله دزدی. دزدی که شاخ و دُم ندارد. مگر نمی‌گویند اگر از کسی طلبکار هستید، بدون اجازه در اموالش تصرف کنید، غصب و دزدی است؟ (مساله‌ی مشابه را در اینجا بخوانید) یا (تقاص از بدهکار چه وقت جایز است)

حال به نظر شما، مردمی که کارتِ وام خرید وسایل خانه را می‌گیرند و قبول کرده‌اند اقساط آن را بپردازند، تاخیر در پرداخت اقساط مُجَوِز آن می‌شود که از حسابشان بدون اجازه برداشت کرد؟ نه بلکه این عین دزدی است.

جالب است که این اتفاق مربوط به این روزها نیست و می‌گویند در قرارداد وام آمده است. (...اله‌وردی رجایی‌سلماسی، که از فعالان باسابقه نظام بانکی است، با تأیید برداشت از حساب‌ها، مشتریان را به خواندن قراردادی تشویق می‌کند که در همان لحظه دریافت وام آن را به دستشان می‌دهند تا امضا کنند. او می‌گوید: اگر مشتری قراردادی را که برای دریافت تسهیلات امضا می‌کند، بخواند، به وضوح متوجه می‌شود که در یکی از بندهای قراردا...) متن کامل را از اینجا بخوانید

 

****


اما ظلم دیگر. ظلم و فریب مردم برای تحریک شدن و تقاضا کردن آن‌هاست.

همین یک ساعت پیش در اخبار شبکه یک گفته شد که بانک مرکزی، برای تسهیلات خودرو، سقف تعیین کرده است. در صورتی که قبل از آن، چنین سقف و محدودیتی نبوده.

(...بر این اساس تنها تسهیلات 110 هزار خودروی داخلی از سوی بانک‌ها تامین می‌شود. همچنین بانک مرکزی به خودروسازان ایران در مورد عواقب ثبت نام بیش از 110 هزار خودرو هشدار داده است...)
(به واقع یک  دعوای زرگری بین خود، راه می‌اندازند و تو را تحریک می‌کنند)

(می توانید متن کامل تر خبر را از اینجا بخوانید)


می‌دانید چرا چنین می‌کنند؟

اینها با این کار، من و تُوی مردم را فریب می‌دهند. این‌ گونه که وقتی می‌بینند کمی استقبال شده و هنوز مردم دو دل هستند، شریط را تغییر داده و به یک باره می‌گویند، تسهیلات محدودیت دارد. این می‌شود که مردم برای عقب نماندن از هم، در دریافت تسهیلات، از یکدیگر سبقت گرفته و چیزی را که شَک داشتند بگیرند، با یقین گرفته و بعد می‌بینند چه اشتباهی کردند و چه کلاه گشادی سرشان رفته.

از آن طرف، هم بانک و هم خودروساز به هدف خود رسیده و بخشی از ضررشان را جبران می‌کنند. اما می‌دانند که هنوز پول لازم‌اند و هنوز خودروهایی روی دستشان باد کرده. بنابراین فردا یا پس فردایی که به سقف تعیین شده در تسهیلات رسیدند، خواهند گفت: "مژده، مژده. مژده به مردم فهیم! ایران. با تلاش دست اندرکاران...، توانستیم از محل فلان درآمد یا...، تسهیلات بیشتری برای شما مردم فهیم فراهم کنیم. اگر می‌خواهید این بار از قافله عقب نمانید، بهتر است عجله کنید. چون این تسهیلات هم محدودیت دارد." این گونه ما را فریب داده و به بازار مکاره‌ی خود می‌کشانند.

بله متاسفانه این دولت و این خودروساز و این بانک جمهوری اسلامی ایران!، تا بتواند از من و تُوی مردم بهره‌کشی می‌کند و با فُحش و تهدید و فریب، ما را به کاری که بخواهند، وا می‌دارد.

دقت کنید که این یک روند برنامه ریزی شده است

1- تبدیل بازپرداخت 7 سال به 4 سال

2- محدود کردن از چک و سفته به چک تنها

3- تغییر زمان تحویل خودرو از روز بستن قرارداد به شش ماه دیگر

4- پرداخت مبلغ 250 تا 880 هزار تومان، علاوه بر 20 درصد قیمت خودرو (به بهانه‌‌ی بهره‌مند شدن از سود ارزش افزوده!‍)

5- محدود کردن سقف تسهیلات به 110 هزار دستگاه خودرو

و داستان این برنامه‌ ریزی فریب و تحریک همچنان ادامه دارد...

ای مردم، آیا نمی‌بینید رهبر در این قضایا سکوت کرده‌اند. اگر این قضایا حق بود و این بانک ها و خودروسازها و دولت، مُحق بودند، رهبری هم شما را تشویق به خرید می‌کردند. اما همه شاهدیم که ایشان در این چند ماهه و در این فریبکاری‌ها، نه تنها نگفتند و نمی‌گویند بروید خودروی داخلی بخرید، بلکه حتی حرفی از تولید ملی و حمایت از آن  هم به میان نیاوردند تا نکند برای من و تو این شبهه ایجاد شود که رهبری موافق خریدن ما با این شرایط ظالمانه باشند.

 

امضاء

بی سواد

مطالب مرتبط:

خویِ آمریکاییِ خودروسازها

وام یا دامِ خودروسازها

خودروی داخلی نمی خرم


[ شنبه 94/8/23 ] [ 3:45 عصر ] [ بی سواد ] [ نظرات () ]

به نام خالق خیر و شر

وقتی که دیدم تلویزیون ایران و بدتر از اون،اخبار بیست و سی، در جهت اهداف پلید دولت و خودروسازان، عده ای رو نشون می ده که در صف ثبت نام وام خودرو هستند، باور نکردم.

یقین داشتم که این ها صحنه سازی هست. با خودم گفتم، چند نفری را گیر آوردند و با پول، تطمیع کردند تا به مردم نشان دهند، اگر عجله نکنید از قافله عقب می مانید.


امروز شنیدم، ده ها هزار نفر در این طرح پلید، در زیر باران و در صف بودند.

یک لحظه فکر کردم، نکند خبر تلویزیون،واقعی بوده و واقعاً از همان اول این استقبال وجود داشته. اما بعد که کمی فکر کردم، متوجه شدم نقشه ی پلید خودروسازها گرفته است.

نقشه ای با هم دستی دولت و صدا و سیما که: "ای مردم عجله کنید... عجله کنید...، تا دیر نشده بیایید در این طرح ثبت نام کنید."

پول های تان را بیاورید. اینجا ما زمینی داریم که وقتی پول های تان را در آن بکارید، بعد از هفت سال، درختی پر از پول تحویل خواهید گرفت.

 

اگر خبر این صف های طویل درست باشد...

نمی خواهم مانند برخی اظهار نظرهای گروه های اجتماعی، به مردمی که رفتن در صف این طرح پلید، توهین کنم. چون می دانم، برخی از این مردم، شاید به ماشین نیاز مبرم داشتند و برخی دیگر هم باورشان شد که نکند از قافله، عقب بمانند

اما، این تبلیغ و بزرگ نمایی و تصویر سازی رسانه ای را که مردم می بینند، می شوند همان پینوکیوی ساده دل و مهربانِ قصه های کودکی مان و حماسه ای ده ها هزار نفری را در روز بعد خلق می کنند!. حماسه ای باشکوه! در زیر باران و در برابر نمایندگی های روباه مکار و گربه نره.خودرو با کباب اضافه!

پول های بی زبان را می دهند به این تشنگان خون ملت و به خیال خود، درختی پر ثمر، تحویل می گیرند.

دریغ که مانند قصه ی کودکیمان، نه پدر ژپتویی وجود دارد و نه فرشته ی مهربانی که مدام به پینوکیوهای زمانه هشدار دهند، دستشان را بگیرند و دشمنشان را رسوا کنند. نه این که اکنون عناصری به این مهربانی وجود ندارند. چرا هستند. خدای مهربان و ولی بر حقش، امام زمان و نائب آن ولی، رهبری عزیز. این ها همه هستند و خیلی خیلی قدرتمند تر از آن عناصرِ خیالی قصه ها.

سکه ی واقعیت ولی، روی دیگر هم دارد و آن اثرات اعمال و سنت هایی است که خداوند قرار داده.

سنت الهی مانند این که ما سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهیم، مگر به دست خودشان، باعث می شود، مردم ما در این دام غرق شوند.

خداوند، قدرتش بسیار بسیار بیشتر از فرشته ی مهربان داستان پینوکیوست. خدای واقعی ما قدرتی بی نهایت دارد و آن فرشته داستان، قدرتی خیالی که حتی در خیال هم به قدرت واقعی پروردگارمان نمی رسد. اما مسئله این جاست مردم نمی خواهند. مردم نخواستند. مردم به طاغوت بیشتر از حق، باور داشتند.

مردم باور نمی کنند که روزی شان قطع نمی شود، اگر با خدا باشند. در عوض باور می کنند صاحبان حقیرِ این قدرت حبابی، ( که حتی حقیر تر از اسلافشان (نمرود و فروعون و قارون و...) هستند. که حتی ممکن است به کمتر از پشّه ای هم جانشان گرفته شود) می توانند زندگی شان را نابود کنند.

مردم دیگر، معجزه ی آه را یادشان رفته. یادشان رفته که قول معروفی بود که می گفت: کاری نکن، آه مردم گریبانت را بگیرد.

اکنون مردم، آه نمی دانند چیست. (به قولی باز معروف "آه کیلویی چند؟")

این ها یادشان رفته و می رود که می روند! در صف خرید پلیدی ها و  می بینند که باز فریبشان دادند و باز هم کوتاه نمی آیند.

می بینند که زیر همان وعده اقساط هفت ساله زده شده. می بینند که باید این بار به واقع جان بِکَنَند تا در چهار سال بتوانند تسویه کنند. می بینند که انگار قرار است مشمول بهره ی مرکبشوند و سود بیشتر از 16  درصد به وامشان تعلق گیرد. (منبع: روزنامه ابتکار ) اما باز هم به جای خدا، از خودروسازها می ترسند. به اشتباه فکر می کنند نانشان و روزیشان را آن ها می دهند.

نمی دانم چرا ندیدند که خداوند، چگونه چندین ماه روزی آن ها(خودروسازها) را چنان بسته بود که به زمین و زمان و مردم، ناسزا می گفتند.


آری اکنون مردم ببینند که خودروسازها زیر همه وعده هایشان زدند. مردم بدانند که حتی وقتی پول نقد دادند و حتی وقتی باقی اقساط را به صورت چک و سفته و حتی به جای هفت سال، چهار ساله و بدتر از آن یک ساله، پرداخت کردند، برای گرفتن خودرویی که ذاتش را با مال حرام، آغشته کرده اند، شش ماه دیگر نیز باید صبر کنند. همان داستانی که در پست قبل گفتم. همان داستان تحویل ندادن خودرو در سر موعد که تا به حال، بارها و بارها شنیده اید (منابع: خبر گزاری فارس، , وام یا دامِ خودروسازها).

این روزها، خودروسازان ما، خویِ آمریکایی (هر لحظه، حتی وعده ی ناحق گذشته یشان را نیز از یاد می برند) گرفته اند.

امضاء

بی سواد

 

مطالب مرتبط:

وام یا دامِ خودورسازها

 خودروی داخلی نمی خرم



[ چهارشنبه 94/8/20 ] [ 10:59 عصر ] [ بی سواد ] [ نظرات () ]

به نام خالق خیر و شر

بالاخره بعد از مدت ها انتظار (البته به قول خودشان، وگرنه مردم انتظاری دیگر داشتند)، جزئیات وام 25 میلیونی خودرو را اعلام کردند.

بله همین دیروز بود که در ابتدای اخبار تهران (ساعت 18:30، از شبکه پنج)، این جزئیات، اعلام شد.

جزئیاتی که نشان از این داشت، آن ها مردم را بوووق فرض کردند. مردم را چه فرض کرده اند که، برای حمایت از تولیدات داخلی، تولید داخلی را برابر خودرو داخلی دیدند و خودروی داخلی را هم همان خودروهای بی کیفیت و بی استاندارد و گران گذشته.

این تیم به اصطلاح اقتصادی و اقتصاد دادن دولت تدبیر و امید!، بعد از مدت ها تفکر و جلسه و...، فکر کرده اند بهترین تصمیم برای نجات از رکود را گرفته اند؟

البته که در ذهنشان فکر کرده اند بهترین تصمیم برای شیره مالیدن بر سر مردم و  سر کیسه کردنشان را اتخاذ کردند. اما در واقع این ها توهمات اذهان مریضشان بیش نبوده (چه این که بهترین تصمیم برای خروج از رکود گرفته باشند و چه این که بهترین تصمیم را برای شیره مالیدن بر سر مردم).

زیرا این مردم، دیگر مردم زمان هاشمی نیستند که هشت سال خفقان را تحمل کردند و ترسیدند و با فقر ساختند. مردم زمان خاتمی هم نیستند که گول وعده های دروغ (چه مشروع باشد و چه نا مشروع) را بخورند. حتی مردم زمان احمدی نژاد هم نیستند که ندانند، قدرت واقعی!!! دست کسانی دیگر است (کسانی غیر از احمدی نژاد و احمدی نژادی ها که شعار می دادند). دست هاشمی و دار و دسته اش.

مردم، دیگر از هیچ چیزی جز خدا نمی ترسند و فریب هیچ کسی را نمی خورند. نه از ترسشان به دوران خفقان هاشمی می روند. نه دروغ های دوران خاتمی را باور می کنند و نه ادعاهای بزرگ و قدرت ناچیز زمان احمدی نژاد را خواهند پذیرفت.

چه کسی است که نداند، تمام این طرح وام 25 میلیونی با سود 16 درصد، همه اش به واقع ضرر است برای مردم (مردمی که شیرشان خشک شده و آن دولتی ها، باز هم فرمان دوشیدنشان را می دهند). البته به ظاهر، سود است برای دولت و بانک هایی با گردش مالی ربوی و خودروسازان دزد. زیرا این وام با این درصد سود، جز، رباخواری نیست و از این جهت مطمئن هستیم، اگر به دستشان برسد، از گلویشان پایین نمی رود.

همه اش ضرر برای مردم هم، به این علت که نزدیک دوبرابر وام دریافتی را باید پس دهند، هیچ. ربا هم می دهند.

واقعیت این است که دولت و خودروسازان، در باتلاق فسادهای اقتصادی خود فرو رفته اند. حال می خواهند طناب های نجاتشان را به گردن مردمی که بوووق فرضشان کردند، بی اندازند تا از باتلاق خارج شوند.  اگر موفق شوند، مردم هم با خود در باتلاقی که گرفتارش هستند، می کشانند.

کاش در این کلاهبرداری شان هم عرضه داشتند!!!. اما عرضه ی یک فریب دادن درست و حسابی هم ندارند.

آن طور که گفته شده، تیم اقتصادی، همان طور که مردم را بوووق، فرض کرده، درآمد قشر بیشتر این مردم را هم اشتباه فرض کرده اند. آن ها به اعتبار این که اغلب مردم، درآمدی بالای 2 و نیم میلیون تومان در ماه دارند، به این نتیجه رسیده اند که پس می توانند نزدیک به نیم میلیون تومان در ماه قسط وام را بدهند.

فرض محال هم بگیریم که فرضشان حقیقت دارد، این را در نظر نگرفتند که برخی از همین مردم، خانه ای از خود ندارند و اغلب بیشتر از نیم میلیون تومان در ماه، کرایه ی خانه می دهند. با این حساب چه چیز برای امرار معاششان می ماند؟

باز هم ای کاش داستان این کلاه گشاد بر سر مردم، به همین جا ختم می شد.

اما این طور نیست. اصلاً می دانید این وام 25 میلیون تومانی را حتی با همان سود 16 درصد، لحظه ای هم لمس اش نمی کنید؟ این وام را خودرساز است که به بهانه ی تُوی مردم، صاحب می شود. او صاحب وام می شود و تُویی که مردم هستی، باید پدرت در آید و 7 سال قسط بدهی. شاید بگویی عوض اش یک خودرو از خودروساز به نامم شده.

اما چه خودرویی؟

آیا هیچ فکر کرده ای، اگر خودرو را بدهد، تازه اگر بدهد، خودرویی است که ماه ها بلکه سال هاست در انبارهایشان، آن هم انبارهایی زیر نور زندگی بخش خورشید! و آب حیات بخش باران! و خاکی که روییدن تو هم از آن است!، باد کرده بوده؟

آیا هیچ فکر کرده ای هنوز معلوم نیست، تحویل همین خودرو، با همین مشخصات بالا، چه هنگام است؟

بدان، هنگامی خودرو را تحویل خواهی گرفت که: 1- با نمایندگی قرارداد بسته باشی. 2- 20 درصد از پول خودرو را یک جا و نقد داده باشی. 3- برای ما بقی مبلغ خودرو ( که یعنی مبلغ وام به اضافه ی سود 16 درصد آن بعد از هفت سال) چک و سفته داده باشی.

آنگاه اگر این سه مرحله را انجام داده باشی و آن ها نخواند بیشتر بدوشن تو را، خودرو را تحویل خواهی گرفت. اما از این خودروسازان بعید نیست که به انوع بهانه ها، تحویل خودرو را به تعویق بی اندازند. همان گونه که بارها در بخش های مختلف خبری، هم نوعی از خودت (قابل دوشیدن) را دیده ای که سال هاست، در انتظار تحویل گرفتن خودرویی است که تمام مبلغ را پرداخت کرده هیچ، اضافه تر هم به بهانه هایی چون تورم و آپشن و... پرداخت نموده است. اما چشمش به جمال همان لَگَن آرزوها هم روشن نشده.

می دانستم برای ادعاهایم (مثلاً شرایط وام و تحویل خودرو و...) مدرک خواهی خواست. باشد این هم مدرک. این هم از لینک اخبار تهران شبکه پنج در 15 آبان سال 94.

ای من و تویی که مردم خطابمان می کنند. اما به واقع و به خیال خامشان، بووووق فرضمان کرده اند، هرگز خودت را در دام این وام خوش خط خال (کاش دست کم خوش خط و خال بود که آن هم نیست) گرفتار نکن.

این مفسدان اقتصادی فی الارض!، بگذار در باتلاق خودشان، با دوستانشان فرو روند. من تو نمی توانیم نجاتشان دهیم.

راستی تهدید کرده اند که از این فرصت بهتر، پیش نخواهد آمد.( وزیر امور اقتصاد و دارایی شرایط بازار را اکنون در بهترین وضعیت برای خرید کالاها دانست و گفت که نه به عنوان یک وزیر، بلکه به عنوان یک شهروند و کارشناس اقتصادی، اگر قصد خرید کالایی را داشته باشد، حتما و حتما اکنون را بهترین فرصت برای مراجعه به بازار می دانم. ولی الله سیف، رئیس کل بانک مرکزی نیز با تائید صحبت‌های وزیر امور اقتصادی و دارایی گفت: ممکن است در سال آینده و پس از اتمام دوره اجرای شش ماهه بسته رونق اقتصادی، دیگر چنین فرصت‌هایی برای مردم در خرید کالا با وام مناسب و تسهیلاتی که دولت برای تحریک تقاضا در نظر گرفته، پیش نیاید. منبع ). اصلاً نترس.  همه اش لاف است و می خواند بترسانند تو را. این همان چماقی است که در دست آمریکا دیدند و کپی برداری کردند.

شاید اشک تمساح ریختند. کارگرانشان در کارخانه ها را سپر انسانی قرار دادند و گفتند: دو میلیون کارگر بی کار می شوند. اگر این شد، تو بگو: مگر نمی گویید، برای این که نرخ بیکاری ثابت بماند، باید سالی یک میلیون، شغل ایجاد کرد... . خب به همان هایی که شغل می خواهند ایجاد کنند، بگویید که امسال دو میلیون اضافه تر شغل ایجاد کنند تا هم نرخ بی کاری ثابت بماند و هم کارگران بنده خدا، از روزی شان نیفتند.

من و تُوی مردم که نباید هنوز هم این همه سطحی نگر باشیم. نباید وضع 68 میلیون نفر را قربانی دو میلیون نفر کنیم. آن کارگر هم اگر کمی فکر کند و ببیند با واسطه دارد به حسن آقا، همسایه ی دیوار به دیوراشان، ظلم می کند و حسن آقا خودروی بی کیفیت تولید او را مجبور است سوار شود، باید دست به اعتصاب بزند.


این را یادم رفت بگویم.

فردا که ثبت نام کردیم، وام را گرفتیم! (خودروساز گرفت)،خودرو را تحویل گرفتیم و طی هفت سال به خون دل، اقساط پرداخت کردیم، آیا می دانیم که خودرویی مربوط به هفت سال پیش را به دو برابر قیمت خریده ایم. اگر بگوییم 40 میلیون هفت سال بعد، همین 20 میلیون تومان امسال ارزش دارد، در آن زمان (هفت سال آینده) باز هم برای خودروی هفت سال پیش بیست میلیون تومان ارزش قائل شدیم. ارزشی که هم اکنون هم لایقش نمی دانیم و شعار کم شدن قیمتش را می دهیم.

امضاء

بی سواد

مطالب مرتبط


خودروی داخلی نمی خرم


[ شنبه 94/8/16 ] [ 11:22 عصر ] [ بی سواد ] [ نظرات () ]

به نام خالق خیر و شر

شنیدم، معاندان نظام و اسلام، جدیداً برای زدودن فرهنگ حسینی و عاشورایی ملت ایران، فرهنگی که باعث تدوام انقلاب و آرمان خواهی این ملت از ابتدای ورود نهضت حسینی به این آب و خاک شده، فکر و جریانی انحرافی را به مردم القاء می کنند که: " ای مردم کجای کارید؟ آدم باید شعور حسینی داشته باشد نه شور حسینی.

و در پی این القاء تفکر، عزاداری برای امام حسین، گریه ی در عزاداری امام حسین، سینه زنی و نوحه ی برای امام حسین را زیر سوال می برند.

اولش که به حرفشان فکر می کنی، می بینی بد نمی گویند ها. گریه ما، چه نفعی برای امام حسین دارد. نوحه برای امام حسین چه نفعی برای ایشان دارد. سینه زنی و گریه هم همین طور.

آدم باید شعور حسینی داشته باشد، تا ادامه دهنده ی راه حسین باشد. اگر شعور حسینی داشتم، اخلاق حسینی را سرمشق خود قرار می دهم و مانند حسین، در برابر ظالم سر خم نمی کنم.

یا اینکه می گویند: عزاداری ها مردم آزاری هستند و حق الناس دارند.


باز هم ادامه می دهند که عوض این همه خرج دادن برای امام حسین و مراسم عزاداری او، پولش را به فقرا بدهید، چون ثوابش بیشتر است.

همین طور، می گویند: این همه جوان بی کار و مجرد، به آن ها کمک کنید در عوض مراسم حسینی برگزار کردن.

همین طور از این قِسم شعارهای با رنگ و لعاب روشنفکری

در جواب همین دو قسمت آخر، به آن ها می گویم: اتفاقاً، خیلی از کسانی که خرج این مراسم را می دهند، از همین فقرا هستند. مادرم می گوید که شنیدم، خانمی در عین فقر، اما در حد وُسع خودش، یک مقدار قند برای مراسم امام حسین خریده و خواسته در همین حد کمکی به اجرای مراسم کرده باشد.

و همه هم می بینیم که جوان های بسیاری در کشور، حتی شاید کار و درآمدی نداشته و مجرد هم باشند، اما برای امام حسین و اجرای مراسم عزای حسینی از جان هم مایه می گذارند.


اما باشد، اصلاً این ها به کنار.

یکم فکر کنیم، بله می رسیم به این که، شعور حسینی باید داشت، و شور حسینی هیچ فایده ای ندارد.

اما یکم بیشتر که فکر کنیم، می بینیم که شعور بدون شور، یعنی سکون بی حرکتی و کرختی. این شور داشتن است که باعث حرکت است و شعور را در حرکت به خدمت می گیرد.

ولی بدانیم، شور هم بدون شعور بی فایده و حتی مُضر است.

شوری که شعور پُشتش نباشد، نیرویی غیر قابل کنترل و حتی خشن می شود. می شود آن شوری که پیروان امام حسن داشتند که چرا جهاد بر معاویه نمی کنی و ناراضی از امام زمانشان!

می شود آن خوارجی که در نهروان بر امام زمان خود شوریدند. یا می شود، برخی از لشکریان یزیدی، چون شمر بن ذی الجوشن که امام زمان خود را از دین خارج شده می دانست با این که در رکاب امام علی (پدر حضرت حسین) رشادت ها داشت.

و می شود همین داعش و النصره و فِرَق ضاله ی دیگر که این روزها بدون ذره ای شعور، می تازند و سر می بُرند و تجاوز می کنند تا به بهشت بروند!.


حتی این همه خشونت هم لازم نیست.

شور بدون شعور، می شود برخی عزاداری هایی که پر از تعدی به حق الناس است. مانند صدای مهیب طبل های بزرگ که گاهی مردم را مستاصل می کند و مردم به اشتباه فکر می کنند، اگر اعتراض نمایند، خدا و امام حسین را از خود ناراحت کرده اند.

به قول آقای قرائتی که در برنامه ی زنده ی شبکه ی خبر، همین دو سه روز پیش با این مضمون می گویند: چاقو چاقو است. من اگر با چاقوی طلا به چشم شما بزنم، شما کور می شوی. من بگویم طلاست. شما می گویی طلاست که طلاست، من دیگه کور شدم. منبع

این مثال رو می شود همین طور به مسائل دیگر هم تعمیم داد.

صدای بلند و گوش خراش، صدای بلند هست. صدای بلند هم حق و الناس ایجاد می کند. حتی اگر آن صدا، صدای طبلی باشد که در عزای امام حسین نواخته شده.

پس شور هم بدون شعور حتی می تواند بدتر از شعور بدون شور باشد. این یکی مردم آزاری در کمترین حدش دارد تا خشونت های تصور ناشدنی در بیشترین حدش. آن یکی (شعور بدون شور) می شود آدمی که دچار سکون شده و دست روی دست می گذارد و شعار می دهد. می شود زنبور بی عسل. می شود عالم بی عمل. آنچنان که گفته اند: عمل بدون علم کم اثر است ولی علم بدون عمل بی اثر.

بدانیم که این دو (شور و شعور) لازم و ملزم یکدیگرند و بدون آن یکی، یا اثر ندارند یا به بیراهه می روند.

کاش مردم بیشتر در کنار شور حسینی شعور هم چاشنی آن کنند و از درس هایی از قرآن قرائتی درس بگیرند. نه اینکه برای همان لحظه جذبشان کند.

کاش تمام مدعیان ولایت مداری، شیوه ی عزاداری رهبری، را الگو کنند. شیوه ای که حق الناسی در آن تضییع نمی شود. صدای بلندی گوش را نمی آزارد. بستن راه با خیمه های شبیه سازی شده از عاشورا، وقت و هزینه مردم را اتلاف نمی کند

کاش...

اگر این گونه می شد، احتمالاً بهانه گیری های آن معاندان هم کمتر می شد...

امضاء

بی سواد


[ شنبه 94/8/2 ] [ 11:23 عصر ] [ بی سواد ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

لینک های ویژه
امکانات وب


بازدید امروز: 24
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 131555