اگر من رئیس جمهور بودم... - بی سواد
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی سواد
 
موسیقی وب

به نام خالق خیر و شر

#اگر_من_رئیس_جمهور_بودم

قبل از هر چیزی از فرجامِ رئیس جمهور قبلی عبرت می گرفتم تا در برجامِ خودم دچار مشکل نشده و به فرجامِ همان قبلی دچار نشوم.

اگر من رئیس جمهور بودم، حتی برای اظهار نظر راننده ی تاکسی نیز احترام قائل می شدم و مَردُمَم را بی سواد و بی شناسنامه خطاب نمی کردم.

اگر من رئیس جمهور بودم، باز هم از رئیس جمهور قبلی عبرت گرفته و وعده های 100 و 200 و 300 و ... روزه ای که فقط و فقط برای شعار، زیبا باشد نمی دادم.

اگر من رئیس جمهور بودم، گناه و قصور خودم را به عهده گرفته و گذشتگان و شاید حتی درگذشتگان! را مورد عنایت! قرار نمی دادم.

اگر من رئیس جمهور بودم، دشمن قَسَم خورده ی سی و اندی ساله ام رو دوست و دوستان سی و اندی ساله ام را تُندرو نمی خواندم.

اگر من رئیس جمهور بودم، در میز مذاکره با دشمن، قطره قطره خون رزمندگان و دانشمندان شهیدم را همواره جلوی چشم داشتم و امتیازاتم را به رایگان مصرف نمی کردم.

اگر من رئیس جمهور بودم،...

...

...

...

اگر من رئیس جمهور بودم، در قبال زیر قول زدن دشمنم، به او لبخند نمی زدم و روی قول و قرارهای پوچ و تو خالی اش حساب باز نمی کردم.

اگر من رئیس جمهور بودم، وزرای خود را کنترل می کردم نه اینکه تحت کنترل برخی وزرا! قرار بگیرم و باقی شان را به حال خود رها کنم تا هر کار دلشان خواست بکنن و هر حرفی دلشان خواست بزنند و مردم را خائن خطاب کنند و بنیادهای انقلابی را زیر سوال ببرند.

اگر من رئیس جمهور بودم... هوم...

آه یادم آمد :)

اگر من رئیس جمهور بودم، مردم را به زور در ظِلِّ آفتاب و سوز سرما، نگه نمی داشتم تا مردمی بودن خودم را اثبات کنم.

       اگر من رئیس جمهور بودم، اگر فرماندار هم کارمند و کاگر استان تحت نظرش را مجبور به استقبال می کرد، توبیخَش می کردم.

       اگر من رئیس جمهور بودم، حتی اگر یک نفر به استقبال من می آمد، برای آن یک نفر، احترام قائل شده و حرف هایم را می زدم و حرف هایش را می شنیدم.

                   درست مانند استاد عزیزم که بدون یدک کشیدن نام اسلام و مسلمین و بدون هیچ چشم داشتی، وقتی مرا تنها در کلاس درس دید، وقتش را گذاشت، به من احترام گذاشت و تدریسش را شروع کرد.

       اگر من رئیس جمهور بودم، نمی گذاشتم به خاطر من، مدارسِ تعطیل شده، در آلوده ترین روزِ هفته، باز شوند...، آن هم نه به خاطر تحصیلِ علم، بلکه به خاطر حضورِ بی خاصیتِ من!. آن هم در هوای آلوده؛ ساعت ها روی پاهای کوچکِ شان، به ایستند تا من افاضات کنم.

                    من آن روز، همه ی کاسه کوزه های استقبال از خود را به هم ریخته، بچه ها را به خانه فرستاده، وزیر آموزش و پرورشِ چاپلوس خود را عزل می کردم.

 

#اگر_من_رئیس_جمهور_بودم

 

 

امضاء

بی سواد


[ پنج شنبه 94/10/3 ] [ 9:38 عصر ] [ بی سواد ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

لینک های ویژه
امکانات وب


بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 131320