انرژی هسته ای - بی سواد
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی سواد
 
موسیقی وب

به نام خالق خیر و شر

این روزها، خیلی ها در مورد آینده مذاکرات حرف می زنند. بین این خیلی ها، فکر می کنم، مردم عادی از همه خوشبین تر باشند.

اما این که برخی  روزنامه نویس ها و برخی سیاستمدارها، اینگونه بدبین و خودباخته باشند، خیلی بد است.

فکرش را بکنید؛ یک روزنامه نگار، یک مقاله نویس یک روزنامه معتبر و پر تیراژ، نگرانی ها و توهمات خود از آینده را بنویسد و مردم عادی مخاطب، همه نوشته اش را بخوانند.

فکر می کنید، چند درصد این مردم، بدون تاثر از نوشته ی نویسنده، خودشان اوضاع را تحلیل کنند؟

به جرأت می توان گفت که بیشتر مردم کوچه و بازار، کافیست انتقاد روز را بشنوند، حالا آن زمان انتقاد از احمدی نژاد بود و این زمان ماشالله انتقاد از گروهی کذایی در ذهن ساخته شده، به نام تندروها.

البته آن اول دلواپسان بودند، اما اکنون ترفیع گرفته و به درجه ی تندروها نائل شدند.

بله کافیست این مردم، اکنون در روزنامه هایی که بیشترشان در جبهه مجیز گوی دولت هستند، بخوانند که تندروها، فلان چیز را گفتند یا فلان کار را کردند یا...

خود من بارها که کنار دکه مشغول خواندن تیترها بودم، با نظر این مردم آشنا شدم.

یکی به دیگری می گفت: انرژی هسته ای به چه درد می خورد؟ مردم الان گرسنه هستند. یا دیگری می گفت: آری باید رفراندم برگزار شود تا بگوییم انرژی هسته ای نمی خواهیم.

اما خیلی از همین مردم، در جایی دیگر و در جَوی دیگر، می شوند حامی انرژی هسته ای مملکت. این یعنی تاثیر جمع. تاثیر رسانه. تاثیر آن قلمی که خدا نکند فکر نکرده بر روی کاغذ بنگارد.

آن وقت است که می بینی، فکری، دستی را به طرف قلمی برد و می نویسد، باید از اقتصاد مقاومتی چشم پوشی کرد و باید برای تحریم نشدن نفت و طلایمان، امتیازات بیشتری روی میز مذاکرات بگذاریم و...

این حرف نویسنده، یعنی حتی کار شمای ظریف و عراقچی هم بی فایده هست. یعنی شما نمی توانید امتیازی بگیرید و حتی حد اقل چرخه سوخت را حفظ کنید. یعنی شما باید در نهایت قبول کنید که کل آنچه به دست آمده تعطیل و تخریب شود.

این یعنی من به ظاهر اصلاح طلب هستم. اما در واقع یک ترسویی هستم که از آینده وحشت کرده و نه اصولگرایی را به رسمیت می شناسم و نه اصلاح طلبی را قبول دارم. تنها یک ژست از اصلاح طلبی برایم کافیست. وگرنه گور پدر این جناح ها و برنامه هایشان.

---

از این بگذریم. واقعاً پس از این مذاکرات چه چیز انتظار ما را می کشد؟.

اگر به تاریخ انقلاب نگاه کنیم، می شود پیش بینی کرد که این بار هم با عنایت خداوند، این گذار سخت هم می گذرد. اما آمدیم و خداوند خواست ملت و نظام را در امتحانی سخت تر قرار دهد. در امتحانی که امداد غیبی و تقلب رساندنی نیست.

اگر این گونه شود. باز هم تاریخ به ما یاد می دهد که هر چه امتیازات بیشتری بدهیم. حقیر تر می شویم و عقب تر می ایستیم و وا می نهیم.

در نهایت به نظر می رسد، در مذاکرات یک پیروزی و دو شکست وجود دارد.

پیروزی اینکه بتوانیم توافقی قطعی و یک مرحله ای داشته باشیم و چیزی به مدت طولانی و مبهم تعلیق نشود.

شکست اول اینکه: آن ها نمی پذیرند و مذاکرات تعطیل می شود

شکست دوم  اینکه: ما شکست می خوریم از همه چیز دست می کشیم که بعید نیست بعد از مسئله دست کشیدن از برنامه هسته ای، مسئله توان موشکی، مسئله دخالت مستشارگونه در عراق و... باشد.

در پیروزی اول، هر چند کند اما باز هم به جلو پیش می رویم. و بیشتر دنیا(اگر آمریکا را بزرگ نبینیم) نگرانی شان رفع شده

در شکست اول، ما شکست نخوردیم و مذاکرات شکست خورده. ما با قدرتی بیشتر از قبل به پیشرفت هسته ای اهتمام می ورزیم. قدرت های منطقه و حتی فرا منطقه هم با توجه به توان نظامی ما و در خطر بودن اسرائیل، جرأت هیچ اقدامی را نخواهند داشت. و...

شکست دوم هم همان ترس و توهم برخی نویسندگان به ظاهر اصلاح طلب اما ترسو بیش نیست.

امضاء 

بی سواد


[ شنبه 93/12/23 ] [ 10:14 صبح ] [ بی سواد ] [ نظرات () ]

به نام خالق خیر و شر

سلام

یادمه این آخرای کار احمدی نژاد، بعضی از مردم به این مضمون می گفتن: انرژی هسته ای داشته باشیم، اما از گرسنگی بمیریم چه فایده؟

یادمه حتی بعضی از نزدیک ترین دوستانم این چیزا رو می گفتن.

خب جناب آقای روحانی که وارد عرصه ی انتخابات می شن و اولویتشون می شه رفع تحریم های اقتصادی و معیشت مردم و انتقاد از دولت قبل در مورد شعارهایی که به نتیجه نرسوند، همین بعضی از مردم و خیلی از مردم! دیگه که از چیزایی دیگه ناراحت بودن، طبیعی بود که به جناب آقای روحانی رای بدن و رای هم دادند.

اما انگار حالا که خر ایشان از پل گذشته، هم قراره انرژی مان هدر رود!!! و هم قراره گرسنگی مان امان بِبُرَد!!!. انگار تحریم ها کم نخواهد شد که هیچ به بهانه های غیر هسته ای بیشتر هم ممکن است بشود.

دقیقاً یاد 10 سال پیش افتادم که دبیری شورای امنیت ملی ایران را به دست ایشان (جناب آقای روحانی) سپرده بودند. انگار قرار است برنامه های نیمه کاره آن هنگام را به اتمام برساند.

این که بدتر شد. مگر نه؟

امضاء

بی سواد


[ سه شنبه 93/12/19 ] [ 3:56 عصر ] [ بی سواد ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

لینک های ویژه
امکانات وب


بازدید امروز: 76
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 131607