دی 94 - بی سواد
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی سواد
 
موسیقی وب

به نام خالق خیر و شر

هنوز فکر نکنم کفن ملک عبدالله، پادشاه عربستان خشک شده باشد!.


یادتان هست؟

اگر یادتان نیست در اینجا بخوانید

چیزی کمتر از یک ماه دیگر، به سالگردِ مرگِ این پادشاه ملعون مانده.

پس یادتان آمد.

حال یک یاد آوری دیگر:

یاد آوری حوادث نزدیک به ظهور

یاد آوری احادیثی در باره پیشگویی این احادیث در باره ی حوادث نزدیک ظهور

54 ـ غط : الفضل ، عن عثمان بن عیسى ، عن درست ، عن عمار بن مروان عن أبی بصیر ، قال : سمعت أبا عبدالله 7 یقول : من یضمن لی موت عبدالله أضمن له القائم ثم قال : إذا مات عبدالله لم یجتمع الناس بعده على أحد ولم یتناه هذا الامر دون صاحبکم إنشاءالله ویذهب ملک سنین ویصیر ملک الشهور والایام فقلت : یطول ذلک قال : کلا.

از امام صادق (ع) آمده است که: هر کس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند، قیام قائم را تضمین می‌کنم، سپس فرمود: هنگامی‌که عبدالله بمیرد، مردم بعد از او بر احدی جمع نمی‌شوند و این امر ختم نمی‌شود مگر به صاحبتان إن‌شاءالله و فرمانروایی ماه‌ها و ایام جایگزین سال‌ها می‌شود، پس گفتم: تحقق این امر طولانی است، فرمود: هرگز». (الغیبة للطوسی صفحه 448/بحارالانوار جلد 52 صفحه 210)

منابع:

کتابخانه مدرسه ی فقاهت

خبرگزاری فارس

اگر عبدالله حدیث بالا همان عبدالله به درک واصل شده ی سال گذشته باشد، می توان به نزدیک بودن زمان ظهور اطمینان بیشتری داشت

می توان با دیدن خود زنی های آل سعود در این روزها...

می توان با دیدن کشته شدن نفسی! زکیه! (شیخ نمر)به دست این جنایتکاران...

می توان با دیدن انزوای روز افزون این رژیم سفاک در این روز ها...

و گذاشتن این حوادث کنارِ یاد آوری های یاد شده در بالا، امید داشت که ظهور بسیار نزدیک تر شده است.

البته باید تاکید کرد که این توقیعِ زمانِ ظهور، نیست. چرا که در حدیث هیچ زمانِ دقیقی مشخص نشده. در حدیث، تنها به نزدیک بودن و طولانی نبودن انتظار برای ظهور اشاره دارد و همین بس است که ما امیدوار باشیم، اگر خدا بخواهد، ظهور حجت را درک کنیم.


انگار آل سعود و آل صهیون خوب تر از ما می دانند ظهور نزدیک شده و برای همین برای ما (شیعیان و ایرانیان، یکی از پشتوانه های اصلیِ قیام حجت) می خواهند درد سر ایجاد کنند تا به خیال خامشان در راه  از یاران آن حضرت بکاهند. اما نمی دانند که:

وَمَکَرُواْ وَمَکَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ?54?

و [دشمنان] مکر ورزیدند و خدا [در پاسخشان] مکر در میان آورد و خداوند بهترین مکرانگیزان است (54)


امضاء

بی سواد

منبع: bisawad.parsiblog.com



[ سه شنبه 94/10/15 ] [ 12:56 صبح ] [ بی سواد ] [ نظرات () ]

به نام خالق خیر و شر



دیروز، همگان خبری که تقریباً انتظارش را از رژیم خونخوار و سفاک سعودی داشتیم، شنیدیم

آن هم خبر اعدام شیخ نمر

خبری که در سرتاسر جهان پیچید و خون میلیون ها نفر، انسان های آزاده را به جوش آورد و صبرشان را لبریز کرد.

آخر این بنده ی خدا، نه سلاحی به دست گرفته بود... نه گروهی مسلح تشکیل داده بود... نه تحریک به براندازی کرده بود... .

او فقط و فقط، امر به معروف و نهی از منکرات، این رژیم سفاک می کرد. همین و بس

او تنها پشتوانه ی شیعیان محاصره شده ی شبه جزیره بود و شیعیان شبه جزیه، تنها پشتوانه ی او

زیرا مردم ایران، که با روی کار آمدن دولتِ بزدلِ اصلاحاتِ آمریکایی، جرأتِ گفتنِ "بالای چشم تو ابرو"، به رئیس و معاون و وزرای این دولت ندارند، چطور می توانند در برابر رژیمی که سال هاست دیکتاتوری را به مردمش اعمال کرده، به ایستند و کاری کنند یک بنده ی خوب خدا، یک نفس زکیه!، از بند رژیم و از اعدام خلاصی یابد.

آری این مردم اگر هنر کنند، باید ابتدا از خودکرده ی بی تدبیر خود!!!، رهایی یابند، تا بعد به داد مظلوم دیگری برسند.

اما نتوانستند

نتوانستند... و در دامِ دیگرِ این دولتِ بی تدبیر، افتادند.

آن هم دامِ حمله به کنسولگری این حکامِ وهابیِ بی شَرَف بود.

مردم یقین داشته باشند که این اتفاق را آن ها رقم نزدند. بلکه پشت پرده ای دستانشان را بالا برده و پاهایشان را به حرکت درآورده تا این اتفاق صورت پذیرد.

آن هم پشت پرده ی دولتِ نیرنگ و نفاق و بی تدبیری و غلام حلقه به گوش یانکی ها و صهیونیست ها و سعودی ها؛ همین دولتِ خودشان.

وگرنه چرا آن هنگام که سفارت روباهِ مکار، دوباره فعال شد، قدم از قدمشان برداشته نشد؟  می گویم: "چون دولت حواسش حسابی جمع بود تا نشود."

وگرنه چرا آن هنگام که به نوجوانانشان در جده، تجاوز شد، قدم از قدمشان برداشته نشد؟  می گویم: "چون دولت حواسش حسابی جمع بود تا نشود."

وگرنه چرا آن هنگام که صدها نفر از هموطنانشان در منا، به قربانگاه رفتند، قدم از قدمشان برداشته نشد؟  می گویم: "چون دولت حواسش حسابی جمع بود تا نشود."

آری دولت آن هنگامه ها، خوب حواسش جمع بود. گوشش خوب می شِنید و چشمَش خوب می دید تا حتی یک نفر، جرأت نزدیک شدن به منافع این دولت های فریبکار و دیکتاتور را نکند.

آن هنگامه ها دولت خوب حواسش جمع بود. زیرا که منافع خودش و منافع آن دولت ها در خطر بود.

اما اکنون چه؟

اکنون...؛

می خواهی منافعِ رژیمِ صهیونیست منشِ سعودی، بیشتر از این به خطر بیفتد. وقتی یک بیگناهِ شناخته شده را اعدام کرد؟

همین اعدام برای نابودی منافع آن ها و این ها!!! بس بود. همین قدر کافی بود تا به دولت معترض شویم، که چرا علاقه به غش کردن در آغوش آن ها را دارد!!!.

اما دولت خوب می دانست. آن ها هم خوب می دانستند که چاره چیست.

چاره تحریک مردم برای به آتش کشیدن کنسولگری بود(البته که مشخص شد خودسوزی بوده و مردم در آتش زدن نفشی ندارند).

حال که مردم این کار را کردند!!!...

معلوم است دیگر، جناب حسن فریدون، با ذوق زدگی و حالتی حق به جانب، تمام این جنایات اربابانش را نادیده می گیرد و مردم خود را توبیخ می کند!. خوب بهانه ای هم دارد. آخر مَردُمش به خاک کشوری دیگر تجاوز کردند!.

معلوم است دیگر... حال جناب حسن فریدون، این حرکت مردم؛ که خود و عُمّالَش، محرک آن بودند را بسیار پُر رنگ تر از خون مظلوم ترین شهید این روزها، می کند.

حال جناب فریدون به صدای رساتری، فریاد خواهد زد این عبارات را: " تندروها، بی سوادها، بی شناسنامه ها، ضد انقلاب ها و..."  انگ های بیشتر و وقیحانه تر به مردم خود.

حال سعودی ها، در پی فرصت اند تا به این شوالیه ی تاریکی! مدال افتخار دهند. شوالیه ای که مَردُمَش را در حد ترورسیت ها و عوامل نا امنی، تنزُّل داد و آن رژیم سفاک را به نهایت درجه ی مظلومیت رساند.


اما من و خیلی های دیگر هنوز هم به قرآن معتقدیم.

به خدایی که در قرآن از آن یاد شده معتقدیم.

به خدایی که خودش، خودش را "...واللَّهُ خَیرُ الماکِرینَ"(آل عمران/ 54)، خواندهمعتقدیم.

معتقدیم که هر چه قدر ماسونی ها و صهیون ها و سعودی ها و بهرمانی ها! و موسوی ها و، فریدون ها! و...، مکر کنند، ما مردم مظلوم، پشتمان به کسی گرم است که مکرش، تمام این طناب های پوسیده ی مار نما! ی جادویی را در چشم به هم زدنی، می بلعد.

معتقدیم که زمین به دورانی نزدیک می شود که دوباره، خون بی گناه را نمایان می کند.

معتقدیم که زمانه زمانه ای خواهد شد که زمان و زمین، از هر ظلمی به شدت به خود خواهد لرزید. خواهد لرزید و این کافران و بی خبران و منافقان را از خواب مستیِ خود، بیدار خواهد کرد


امضاء

بی سواد

 

مطالب مرتبط:

باید سعودی را گوشمالی داد

آل سعود= عرب های صهیونیست منش


[ یکشنبه 94/10/13 ] [ 8:53 عصر ] [ بی سواد ] [ نظرات () ]

به نام خالق خیر و شر

#اگر_من_رئیس_جمهور_بودم

قبل از هر چیزی از فرجامِ رئیس جمهور قبلی عبرت می گرفتم تا در برجامِ خودم دچار مشکل نشده و به فرجامِ همان قبلی دچار نشوم.

اگر من رئیس جمهور بودم، حتی برای اظهار نظر راننده ی تاکسی نیز احترام قائل می شدم و مَردُمَم را بی سواد و بی شناسنامه خطاب نمی کردم.

اگر من رئیس جمهور بودم، باز هم از رئیس جمهور قبلی عبرت گرفته و وعده های 100 و 200 و 300 و ... روزه ای که فقط و فقط برای شعار، زیبا باشد نمی دادم.

اگر من رئیس جمهور بودم، گناه و قصور خودم را به عهده گرفته و گذشتگان و شاید حتی درگذشتگان! را مورد عنایت! قرار نمی دادم.

اگر من رئیس جمهور بودم، دشمن قَسَم خورده ی سی و اندی ساله ام رو دوست و دوستان سی و اندی ساله ام را تُندرو نمی خواندم.

اگر من رئیس جمهور بودم، در میز مذاکره با دشمن، قطره قطره خون رزمندگان و دانشمندان شهیدم را همواره جلوی چشم داشتم و امتیازاتم را به رایگان مصرف نمی کردم.

اگر من رئیس جمهور بودم،...

...

...

...

اگر من رئیس جمهور بودم، در قبال زیر قول زدن دشمنم، به او لبخند نمی زدم و روی قول و قرارهای پوچ و تو خالی اش حساب باز نمی کردم.

اگر من رئیس جمهور بودم، وزرای خود را کنترل می کردم نه اینکه تحت کنترل برخی وزرا! قرار بگیرم و باقی شان را به حال خود رها کنم تا هر کار دلشان خواست بکنن و هر حرفی دلشان خواست بزنند و مردم را خائن خطاب کنند و بنیادهای انقلابی را زیر سوال ببرند.

اگر من رئیس جمهور بودم... هوم...

آه یادم آمد :)

اگر من رئیس جمهور بودم، مردم را به زور در ظِلِّ آفتاب و سوز سرما، نگه نمی داشتم تا مردمی بودن خودم را اثبات کنم.

       اگر من رئیس جمهور بودم، اگر فرماندار هم کارمند و کاگر استان تحت نظرش را مجبور به استقبال می کرد، توبیخَش می کردم.

       اگر من رئیس جمهور بودم، حتی اگر یک نفر به استقبال من می آمد، برای آن یک نفر، احترام قائل شده و حرف هایم را می زدم و حرف هایش را می شنیدم.

                   درست مانند استاد عزیزم که بدون یدک کشیدن نام اسلام و مسلمین و بدون هیچ چشم داشتی، وقتی مرا تنها در کلاس درس دید، وقتش را گذاشت، به من احترام گذاشت و تدریسش را شروع کرد.

       اگر من رئیس جمهور بودم، نمی گذاشتم به خاطر من، مدارسِ تعطیل شده، در آلوده ترین روزِ هفته، باز شوند...، آن هم نه به خاطر تحصیلِ علم، بلکه به خاطر حضورِ بی خاصیتِ من!. آن هم در هوای آلوده؛ ساعت ها روی پاهای کوچکِ شان، به ایستند تا من افاضات کنم.

                    من آن روز، همه ی کاسه کوزه های استقبال از خود را به هم ریخته، بچه ها را به خانه فرستاده، وزیر آموزش و پرورشِ چاپلوس خود را عزل می کردم.

 

#اگر_من_رئیس_جمهور_بودم

 

 

امضاء

بی سواد


[ پنج شنبه 94/10/3 ] [ 9:38 عصر ] [ بی سواد ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

لینک های ویژه
امکانات وب


بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 177
کل بازدیدها: 131713