بی سواد | ||||||||||||||||
به نام خالق خیر و شر شنیدم، معاندان نظام و اسلام، جدیداً برای زدودن فرهنگ حسینی و عاشورایی ملت ایران، فرهنگی که باعث تدوام انقلاب و آرمان خواهی این ملت از ابتدای ورود نهضت حسینی به این آب و خاک شده، فکر و جریانی انحرافی را به مردم القاء می کنند که: " ای مردم کجای کارید؟ آدم باید شعور حسینی داشته باشد نه شور حسینی. و در پی این القاء تفکر، عزاداری برای امام حسین، گریه ی در عزاداری امام حسین، سینه زنی و نوحه ی برای امام حسین را زیر سوال می برند. اولش که به حرفشان فکر می کنی، می بینی بد نمی گویند ها. گریه ما، چه نفعی برای امام حسین دارد. نوحه برای امام حسین چه نفعی برای ایشان دارد. سینه زنی و گریه هم همین طور. آدم باید شعور حسینی داشته باشد، تا ادامه دهنده ی راه حسین باشد. اگر شعور حسینی داشتم، اخلاق حسینی را سرمشق خود قرار می دهم و مانند حسین، در برابر ظالم سر خم نمی کنم. یا اینکه می گویند: عزاداری ها مردم آزاری هستند و حق الناس دارند. باز هم ادامه می دهند که عوض این همه خرج دادن برای امام حسین و مراسم عزاداری او، پولش را به فقرا بدهید، چون ثوابش بیشتر است. همین طور، می گویند: این همه جوان بی کار و مجرد، به آن ها کمک کنید در عوض مراسم حسینی برگزار کردن. همین طور از این قِسم شعارهای با رنگ و لعاب روشنفکری در جواب همین دو قسمت آخر، به آن ها می گویم: اتفاقاً، خیلی از کسانی که خرج این مراسم را می دهند، از همین فقرا هستند. مادرم می گوید که شنیدم، خانمی در عین فقر، اما در حد وُسع خودش، یک مقدار قند برای مراسم امام حسین خریده و خواسته در همین حد کمکی به اجرای مراسم کرده باشد. و همه هم می بینیم که جوان های بسیاری در کشور، حتی شاید کار و درآمدی نداشته و مجرد هم باشند، اما برای امام حسین و اجرای مراسم عزای حسینی از جان هم مایه می گذارند. اما باشد، اصلاً این ها به کنار. یکم فکر کنیم، بله می رسیم به این که، شعور حسینی باید داشت، و شور حسینی هیچ فایده ای ندارد. اما یکم بیشتر که فکر کنیم، می بینیم که شعور بدون شور، یعنی سکون بی حرکتی و کرختی. این شور داشتن است که باعث حرکت است و شعور را در حرکت به خدمت می گیرد. ولی بدانیم، شور هم بدون شعور بی فایده و حتی مُضر است. شوری که شعور پُشتش نباشد، نیرویی غیر قابل کنترل و حتی خشن می شود. می شود آن شوری که پیروان امام حسن داشتند که چرا جهاد بر معاویه نمی کنی و ناراضی از امام زمانشان! می شود آن خوارجی که در نهروان بر امام زمان خود شوریدند. یا می شود، برخی از لشکریان یزیدی، چون شمر بن ذی الجوشن که امام زمان خود را از دین خارج شده می دانست با این که در رکاب امام علی (پدر حضرت حسین) رشادت ها داشت. و می شود همین داعش و النصره و فِرَق ضاله ی دیگر که این روزها بدون ذره ای شعور، می تازند و سر می بُرند و تجاوز می کنند تا به بهشت بروند!. حتی این همه خشونت هم لازم نیست. شور بدون شعور، می شود برخی عزاداری هایی که پر از تعدی به حق الناس است. مانند صدای مهیب طبل های بزرگ که گاهی مردم را مستاصل می کند و مردم به اشتباه فکر می کنند، اگر اعتراض نمایند، خدا و امام حسین را از خود ناراحت کرده اند. به قول آقای قرائتی که در برنامه ی زنده ی شبکه ی خبر، همین دو سه روز پیش با این مضمون می گویند: چاقو چاقو است. من اگر با چاقوی طلا به چشم شما بزنم، شما کور می شوی. من بگویم طلاست. شما می گویی طلاست که طلاست، من دیگه کور شدم. منبع این مثال رو می شود همین طور به مسائل دیگر هم تعمیم داد. صدای بلند و گوش خراش، صدای بلند هست. صدای بلند هم حق و الناس ایجاد می کند. حتی اگر آن صدا، صدای طبلی باشد که در عزای امام حسین نواخته شده. پس شور هم بدون شعور حتی می تواند بدتر از شعور بدون شور باشد. این یکی مردم آزاری در کمترین حدش دارد تا خشونت های تصور ناشدنی در بیشترین حدش. آن یکی (شعور بدون شور) می شود آدمی که دچار سکون شده و دست روی دست می گذارد و شعار می دهد. می شود زنبور بی عسل. می شود عالم بی عمل. آنچنان که گفته اند: عمل بدون علم کم اثر است ولی علم بدون عمل بی اثر. بدانیم که این دو (شور و شعور) لازم و ملزم یکدیگرند و بدون آن یکی، یا اثر ندارند یا به بیراهه می روند. کاش مردم بیشتر در کنار شور حسینی شعور هم چاشنی آن کنند و از درس هایی از قرآن قرائتی درس بگیرند. نه اینکه برای همان لحظه جذبشان کند. کاش تمام مدعیان ولایت مداری، شیوه ی عزاداری رهبری، را الگو کنند. شیوه ای که حق الناسی در آن تضییع نمی شود. صدای بلندی گوش را نمی آزارد. بستن راه با خیمه های شبیه سازی شده از عاشورا، وقت و هزینه مردم را اتلاف نمی کند کاش... اگر این گونه می شد، احتمالاً بهانه گیری های آن معاندان هم کمتر می شد... امضاء بی سواد [ شنبه 94/8/2 ] [ 11:23 عصر ] [ بی سواد ]
[ نظرات () ]
به نام خالق خیر و شر از تصویب 20 دقیقه ای ننگین اقدام متقابل ایران در برجام، توسط مجلس که بگذریم. این روزها همه خوشحالیم از خبر آزمایش موشکی (پرتاب موشک عماد). آزمایش موشکی که باز هم قوی تر و دقیق تر از نسل های پیشین خودش است. و خوشحال تر هستیم که این آزمایش موشکی، در واقع همان راستی آزمایی موشکی بود که می خواستیم. می خواستیم واکنش غرب رو در برابر آزمایش موشکی ببینیم. می خواستیم، واقعیت پشت پرده قول و قرارهای دولت با غربیان رو شاهد باشیم. می خواستیم ببینیم، آیا به سمت ذلت حرکت کرده ایم یا نرمش مان واقعاً قهرمانانه بوده. خوب یادم هست که وقتی به روحانی و ظریف و عراقچی به خاطر پذیرفتن قطعنامه ای ننگین (قطعنامه 2231 )، اعتراض می کردیم، آن ها می گفتند نگران نباشید. ما محدودیتی را در بحث موشکی و نظامی قبول نکردیم. قطعنامه گفته که در ساخت موشک هایی با قابلیت حمل کلاهک هسته ای، آزمایشی انجام ندهیم. خب ما هم که نمی خواهیم سلاح هسته ای آزمایش کنیم. بعد که آقای شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه ی کیهان، دست کم یک بار، بدون تندروی، حرفی منطقی می زند و می گوید: مگر کلاهک هسته ای، جزء سلاح های هسته ای به شمار نمی آید. وقتی ما قبول می کنیم در قطعنامه که به ساخت سلاح هسته ای مبادرت نورزیم، چرا باید جداگانه عدم ساخت کلاهک هسته ای را هم بپذیریم. به راستی مگر سلاح هسته ای،کلاهک هسته ای موشک را هم شامل نمی شود. حتماً غرب می خواهد، ما موشک بالستیک هم نداشته باشیم. آن روز در جواب این انتقادها، روحانی و ظریف و عراقچی گفتند اگر این منظور آن ها باشد، ما به آن عمل نمی کنیم. جوابی که نشان می داد، خودشان هم مطمئن نیستند، چه دسته گلی به آب دادند. این روزها بعد از پرتاب عماد و بعد از رونمایی یک سایت از هزاران سایت زیر زمینی موشکی، می بینیم که غربی ها، چه قدر پرخاشگرانه تر با ایران صحبت می کنند و این آزمایش را نقض قطعنامه و حتی نقض برجام می دانند. حتی این روزها، شاهدیم سعودی ها و عمالشون، برای ما شاخ و شانه می کشند آن روزها، به دروغ به ملت گفتیم، سایه جنگ از سرشان برداشتیم. سایه جنگی تخیلی در خیال، دولتمردان ترسو. امروز اما سایه ی جنگی بر سر خود حس می کنیم که حتی در این 12 سال گذشته حس نکرده بودیم. آن روزها به مردم وعده ی رفع تحریم های ظالمانه را دادیم. امروز شاهدیم که قرار است تحریم های جدید و سخت تری به بهانه ی (این بار) موشکی، بر ما وضع شود. من نمی دانم، مگر تا دو سال گذشته که تحریم بودیم و آزمایشات و رزمایشات موشکی می کردیم، دفاع از ملت های مظلوم منطقه می کردیم، مرگ بر آمریکا و اسرائیل سر می دادیم و علناً حتی توسط دولت وقت!، اسرائیل را به نابودی، تهدید می کردیم، تحریمی جدید بر ما تحمیل شده بود؟ پس چرا در مسیری قدم گذاشتیم که بهانه برای تحریم های بیشتر به غرب بدهیم. مسیر توافقی ننگین. تعهداتی 10 ساله، 15 ساله و حتی 20 و 25 ساله و حتی به گفته آمریکایی ها همیشگی. جالب است ایراد هم که می گیری، صالحی،رئیس سازمان انرژی اتمی را جلو می اندازند و توسط او می گویند: ما اگر با همان برنامه خود هم پیش می رفتیم، ده تا 15 سال طول می کشید تا به غنی سازی صنعتی سودمند برسیم . چون همه جای دنیا همین بوده. آخر یکی نیست بگوید: محال نیست ما یکی دو ساله به غنی سازی صنعتی برسیم، محال است؟ آیا در علوم دیگر جهش گونه حرکت نکردیم و توانا نبودیم. حال در این علم، چون مرعوب غرب هستیم، ناتوانیم؟ بله موشک عماد آزمایش شد و خدا را شکر که این آزمایش چهره ی واقعی همه را نشان داد، از دشمن گرفته تا مدعیان نگران گرسنگی مردم را. بعید نمی دانم، فردا یا پس فردایی، دوباره دولت صدایش را بلند کند و مردم را بهانه قرار دهد. گرسنگی و فقر مردم را که ای داد، به کجا می روید؟ آیا می خواهید، به بهای داشتن صنعت نظامی و موشک های دوربرد، مردم خود را به فلاکت بی اندازید... و بعید نمی دانم، فرداتری!، همانگونه که اینجا و اینجا نیز بعید نمی دانستم، دوباره صدای دولت در آید از ترس غرب و تحریم ها و از ملت و نظام بخواهد، برای رفع تحریم ها، حمایت از مظلومان منطقه را هم فراموش کنیم. و بدتر از آن، روزی برسد که دولت از مردم ذلت چکمه لیسی آمریکایی ها را در خاک مقدسمان بخواهد. روزی که مانند روزهای ننگین خاندان پهلوی، ارزش سگ های غربی ها، از زندگی ایرانی مسلمان، بیشتر شود. البته انشالله تا آن روزهایی که خدا نکند که بیاید، عمر این دولت پر فریب به سر آمده امضاء بی سواد مطالب مرتبط: دسترسی، امتیاز خطرناک توافق بد!
[ شنبه 94/7/25 ] [ 7:13 عصر ] [ بی سواد ]
[ نظرات () ]
به نام خالق خیر و شر
در تصویر فوق می بینید که دستان برخی نمایندگان بالاست. و چهار انگشت خود را نشان می دهند این بدین معناست که این ها موافق طرح برجام هستند. البته کسانی که دو انگشت خود را نشان می دهند، مخالفت خود را ابراز می کنند. دیروز، یکی از نادرترین اتفاقات تاریخ ایران، بلکه تاریخ جهان، رخ داد. دیروز نمایندگان ملتِ کشوری با تمدنی بیش از 2500 سال و 1400 سال تمدن اسلامی، مهمترین تصمیم این سال ها را گرفتند. مهم ترین تصمیم را گرفتند، اما کمترین تفکر و تامل را پشت تصمیم گذاشته بودند. می گویند، تنها 15 یا شاید هم 20 دقیقه، تنها همین مقدار زمان احتیاج داشتند تا به بزرگ ترین تصمیم این سال ها رای دهند. کسانی که حدود هشت برابر این زمان لازم داشتند تا در مورد موضوعی مانند مشکلات یک روستای کوچک، تصمیم بگیردند، در اقدامی تعجب و تامل برانگیز، قانونی که در آن چارچوب اقدامات متقابل دولت در اجرای برجام، مشخص شده بود را، در کمتر از بیست دقیقه به رای گذاشتند و تصویب کردند. کسانی برخی شان شاید در خفا و حتی شاید در ظاهر، حکومت دینی را حکومتی، دیکتاتور مئابانه، می دانستند و خلاف دموکراسی، این بار حتی به عملکرد دیکتاتور گونه رئیس مجلس، جناب علی لاریجانی، هیچ اعتراضی نکردند. انسان را یاد حقوق بشر سازمان ملل (حقوق بشر آمریکایی) انداختند. حقوق بشری که می گوید: اعدام مجرمان خطرناک در ایران، خلاف حقوق بشر است، اما اقدام جنایتکارانه و صهیونیست منشانه ی عرب های سعودی، دفاع از تمامیت ارضی و عین حقوق شان است. اینجا هم هر چه مخالفان خواستار ارائه پیشنهادات تکمیل این طرحی که می توانست، طرح مطلوب همه جناح ها باشد؛شدند، بر خلاف قانون خود مجلس، رئیس دیکتاتور آن علی لاریجانی، این حق مخالفان را سلب کرد، و انگار که گُرگی، او و هم کیشانش را دنبال می کند، طرحی ناقص و پر از حفره های امنیتی (مثل حفره های امنیتی ویندوز ایکس پی و شاید حتی بدتر از آن) را در کمتر بیست دقیقه با تبانی در پشت پرده، به تصویب می رساند. زیرا از نظر او و دوستانش، هیچ رفتار دیکتاتور گونه صورت نگرفته و کاملاً دموکراتیک! توی دهن مخالف زده شده!. بعد هم اشک آهی بود که از دلسوزان که به تمسخر دلواپسان نامیده می شوند، در آمد. تمسخری که امروز هم از رسانه های حامی دولت به افکار جامعه تزریق شد. جالب اینجاست که همان هایی که این طرح ناقص را تصویب کردند، حاضر نشدند نامشان را تاریخ ثبت کند. مگر نه این که این طرحی افتخار آفرین در تاریخ ایران است!؟ پس چرا نخواستند نامشان در تاریخ بماند. نام نیکی در ذهن تاریخ در کنار نام ننگ آورانی همچون رسائی و کوچک زاده و...!!!!! مگر این که یقین داشته باشند، تاریخ نام ننگ شان را به خاطر می سپارد. نام کسانی که ایرانِ در اوج عزت را به حضیض ذلت کشاند. اما ماه هیچ وقت پشت ابر نمی ماند و تاریخ همیشه منافقان و بدخواهان را رسوا کرده و می کند. اما به لطف موافقت های قبلی و تصاویر ضبط شده، بیشترشان رسوا شده و می شوند. در ادامه اسامی صد نفر از این به اصطلاح نمایندگان منافع ملت و به واقع نماینده منافع خود و ارابابانشان را می آورمدر فایل اکسل، که بر اساس حوزه ی انتخابی مرتب شده اند
آن هایی که مثل من نمایندگانی را که این گونه تصمیم عجولانه ای گرفتند و بدون تفکر آینده کشور و ملت را به خطر انداختند، دارای صلاحیت نمی دانند، اسامی را به خاطرِ خود بسپارند و در انتخابات آینده با انتخاب اصلح، سیلی محکمی به دهان بدخواهان بزنند. من و شما یادمان باشد، که کلی هزینه شد و کمیسیون ویژه ای شکل گرفت و کلی ایرادات بر برجام گرفته شد. یادمان باشد که قرار شد، به در صحن مجلس تمامی این ها گزارش شود، اما دیکتاتورها نگذاشتند. دیکتاتورها، صدای مخالفان را خفه کردند، آن ها را به تمسخر گرفتند و کشور را در آستانه ی خطر امنیتی قرار دادند من و شمایی که ساکن تهران هستیم، اسامی زیر یادمان نرود.
و عزیزانی که در حوزه های انتخابی دیگر ساکن هستند، طبق جدول، نماینده مورد نظر را پیدا کنند توجه: البته در فیلمی که قبل از رای گیری مجلس را نشان می دهد، آقای توکلی، به این فرصت کم و عملکرد لاریجانی انتقاد داشتند که مثل همه و همیشه، جواب تمسخر آمیز لاریجانی را شنیدند. اما انگار در رای گیری کار خود را می کند و به این طرح رای می دهد. امضاء بی سواد [ چهارشنبه 94/7/22 ] [ 3:9 عصر ] [ بی سواد ]
[ نظرات () ]
به نام خالق خیر و شر هنوز باورم نمی شود که صدها نفر از هم وطنانم، در حادثه ی مشکوک سرزمین مِنا، درگذشتند. هر چند این حوادث سابقه داشته، اما به این وسعت نبوده. به این وسعت و به این توالی حوادث در یک مراسم. از سقوط جرثقیل در مسجد الحرام بگیر تا سقوط پنکه سقفی و تا آتش سوزی چادر ها، و... و این یکی شهادت هزاران نفر انسان های پاک، انسان هایی که خود خداوند وعده داده، پس از اعمال حج، پاک می شوند، آن چنان که انسان از مادرش متولد می شود. این توالی و این شدت حوادث و به ویژه شدت آن برای زائران ایرانی، جای هیچ شک و شبهه ای در عمدی بودن ماجرا نمی گذارد. کافیست کمی تامل کنیم آمار امسال حج، نشان می دهد که کل حاجیان ایرانیِ اعزام شده، حدود 65000 (شصت و پنج هزار) نفر بودند. و طبق آمار، این عدد حدود سه تا چهار درصد کل حاجیان از سراسرِ دنیا بوده. بعد که تعداد کشته های ایرانی را نگاه می اندازی (اگر 136 نفر اولیه را در نظر بگیری) و به آمار سعودی ها (769) استناد کنی، نتیجه ی حدود بیست درصد، تو را مبهوت می کند. منبع اما، خب با پیگیری های ایرانی ها (دولت، رسانه و مردم) تازه، پی به عمق ماجرا و از دست دادن عزیزانمان می بریم. آماری که نشان می دهد، 166 نفر از هم وطنان عزیزمان، دعوت حق را لبیک گفتند و خدا می داند بر سر 304 نفر دیگرشان چه آمده. منبع خدای ناکرده اگر آن 304 نفر هم از بین ما رفته باشند، به این نتیجه باید برسیم که سعودی ها 470 ایرانی هم وطن را، قتل عام کردند. آن هم به صورت کاملاً وقیحانه. نمی دانم اکنون نظام با این مسئله چه برخوردی می کند. اما باید بدانیم که با حرف زدن نمی شود با این سعودیِ به دور از تمدن و خون آشام، به نتیجه ای رسید. همان طور که تجربه ثابت کرد با دشمنان دیگرمان هم، در گفتگو به جایی نمی رسیم. در تهدید زبانی به جایی نمی رسیم و دشمن را به دشمنی مصمم تر می کنیم. کافیست تهدید عملی شود، آن وقت دشمن حساب کار خود را می کند. همان گونه که اسرائیل پس از به شهادت رساندن سرداری از ایران، جوابی گرفت و به غلط کردن افتاد. آیا نباید این سعودی ها را نیز گوشمالی دهیم؟ آیا نباید از همان جواب ها به این سعودی های وحشی بدهیم؟ به راحتی می توان با حمایت از مظلومان یمن و ورود در جنگ آن ها، پاسخ این قتل عام سعودی ها را داد. ما اشتباه کردیم و کَشتی نجات را به غربی ها سپردیم. اشتباه کردیم و عقب نشستیم. خب مسلم است این سعودی های پَست تر از سگ، به مانند همان سگان، به دنبال کسی که ترسیده می کنند. می کُشند از ما که ترسیدیم و به یمن در حد دارو هم کمک نکردیم. خب مُسَلَم است که وقتی بترسی، خداوند دشمن را بر تو مسلط می کند. آیا به نظر شما، سال ها نیست که گفتگوی تمدن های خاتمی منسوخ شده؟ آیا به نظر شما، در این چند سال و چند ماه و چند روز اخیر، نظریه ی جناب روحانی برای گفتگو و همزیستی مسالمت آمیز با تمام دنیا، ابطال نشده؟ پس منتظر چه هستیم؟ تا کی با وحشی ها گفتگو کنیم. باور کنید زمانه زمانه ی عمل است. اگر گفتگو بر کسی موثر بوده تاثیرش را گذاشته. باور کنید، امام زمان هل من ناصر می گوید و خودمان را به کَری! زدیم. یمن این ندا را شنیده و لبیک گفته تا یمانی شان هم از راه برسد. ما چرا لبیک نمی گوییم و سیدمان را تنها می گذاریم. سیدمان، سید علی خامنه ای که باید داغ دلش را در گفتگویشان با جانبازان بفهمیم. آن جا که جانبازی عزیز، نگران باز شدن پای آمریکا به ایران در پسا توافق است و رهبری می گویند این را به نمایندگان مجلس بگویید "نمایندههای مجلس آنقدر که حواسشون به سانتریفیوژ و غنیسازی و... هست حواسشون به این نیست که آمریکا با این کار داره با این توافق پاش رو میذاره لای در تا این درِ مذاکره هیچوقت بسته نشه و ما تا چندین سال بعد هی باید بریم پشت میز مذاکره و..." منبع باز هم نظر رهبری را توجیه کنیم و باز جام زهر به ایشان بنوشانیم و باز هم خاطره سازی کنیم. آن وقت یقین بدانیم همان سعودی هایی که آدم حسابشان نمی کردیم و به خاطر ثروت و قدرت بیشتر، دخترانمان را به عقدشان در آوردیم!. همان ها به ما! هم از پشت خنجر می زنند. آن وقت باید خاطرات نابمان! را در کنار کِرم های گور، از آستین بیرون بیاوریم.
پ.ن: ویرایش در تاریخ 1394/07/07 : متاسفانه تعداد قربانیان ایرانی بسیار بیشتر و طبق آخرین آمار، 239 نفر هستند. طبق همین آمار حجاجی که اطلاعی از سرنوشت شان نداریم به 241 نفر کاهش پیدا کرد. پ.ن:2: ویرایش در تاریخ 1394/07/09: با نهایت تاسف همه شنیدیم یا می شنویم که تمامی مفقودین رو هم به لیست شهدا اضافه کردند. سازمان حج آمار نهایی قربانیان ایرانی به دست آل سعود رو 464 نفر اعلام کرد. یعنی 10 درصد از کل حجاج امضاء بی سواد [ سه شنبه 94/7/7 ] [ 1:2 صبح ] [ بی سواد ]
[ نظرات () ]
به نام خالق خیر و شر #خودروی_داخلی_نمی_خرم این روزها همه شنیده ایم که کمپین نخریدن خودروی صفر داخلی ایجاد شده. کمپینی که به لطف شبکه های اجتماعی جدید، خیلی سریع بزرگ و بزرگتر و سریع به روز می شه. اول طبق عادت مسئولین ایرانی، دست کم گرفته می شود. اما بعد که بزرگ و بزرگتر شدنش حالشان را خراب می کند و ترسشان را افزون، به هر زبانی متوسل می شوند تا آن را سرکوب کنند. منظورم را همه می دانید. منظورم همین وزیر صنعت و معدن (محمد رضا نعمت زاده) هست. فکر کنم دیگر انگی نمانده باشد که ایشان به اعضاء کمپین مخالف خودروی داخلی، نزده باشد. از خائن گرفته تا ضد انقلاب خطابشان کرد. انگار هر کدام از اعضاء این دولت باید به زبانی به مردم توهین کند وگرنه پایه های قدرتش متزلزل می شود. از آقای روحانی گرفته با بی سواد خطاب کردن مردم منتقد، تا این یکی که دیگر از هیچ صفت بدی فرو گذار نکرده. (خائن، ضد انقلاب، گنه کار و...) حالا دیگر حتی خودی های دولت هم این نوع خطاب کردن مردم توسط وزیر را به باد انتقاد می گیرند. و منتقدین او از دلواپسان و بی سوادها فراتر رفته و به روشنفکرها! رسیده. حدود شش ماه پیش بود که من از پسته های چینی که خبرش در تلویزیون آمد، نوشتم. و در ادامه از خودروسازان و خودروی داخلی. از این که رهبر اگر می گویند از تولید ملی حمایت کنید. منظورشان فقط من و شمای مصرف کننده نیست و نبوده. منظورشان تولید کننده هم بوده که با کیفیت تولید کند تا تولید ملی سرافراز شود. آن جا من نوشتم: این اشتباه هست که برای جبران دزدی تولید کنندگان خودروی داخلی، من حاضر بشم با سه برابر قیمت واقعی یا بیشتر، برم و پراید تولید داخل رو بخرم و بعد زیر تریلی همرنگ آسفالت بشم. در اینجا بخوانید آیا به راستی اگر من بروم پراید بخرم یا ماشینی بی کیفیت از آن یکی خودروساز دیگر. اصلاً هزینه ی استهلاک سریعش به کنار، اصلاً پول زور برای آپشن های ضروری که به زور می گیرند هم به کنار، وقتی من با اولین تصادف شدید، مرگ خودم و سرنشینان خودرو ام را رقم بزنم باز هم از تولید حمایت کردم؟ اصلاً جان من و سرنشینان خودرو من هم به کنار. اگر با این کارم به دزدان خط تولید خودرو که قطعه ی دست دوم کار می گذارند یا آن دزد نمایندگی که حاضر نمی شود خدمات پس از فروش معمول را به من عرضه کند، کمک کنم، آیا این حمایت از تولید ملی است؟ یا حمایت از دزدان خودی؟ رهبری عزیز وقتی می گویند باید از تولید ملی حمایت شود. درصدی از این حمایت، یعنی خریدن کالای داخلی. درصد های دیگر این حمایت بر می گردد. به تولید کننده که با تولید با کیفیت خود از تولید خود و بالطبع از تولید ملی حمایت می کند. دزصد های دیگر این حمایت بر می گردد باز هم به تولید کننده که جلوی ریخت و پاش و دزدی در تولید را بگیرد و با این جلوگیری از دزدی و کم فروشی، از تولید داخلی حمایت کند. اصلاً از این ها بگذریم. شما بگویید؟ آیا خودروی شخصی یک کالای ضروری است یا یک کالای لوکس؟ آیا اگر من خودروی شخصی نداشته باشم و در عوض با تاکسی و وسائل نقلیه ی دیگر تردد کنم، به ضرورتی از زندگی خود بی توجهی کردم؟ خوب فکر کنید، خواهید دید خودروی شخصی یک کالای کاملاً لوکس محسوب می شود. نمی خواهم با اثبات لوکس بودن خودروی شخصی، بگویم پس نداشته باشیم اش. نه هرگز. داشته باشیم تا راحت تر سفر کنیم. اما چه لزومی دارد کالای لوکس تولید کنیم. چرا باید این همه منابع را هدر دهیم، تا یک کالای لوکس بی کیفیت تولید کنیم؟ بهتر نیست این کالا را وارد کنیم که واقعاً به معنای حقیقی وسیله ای لوکس داشته باشیم؟ مطمئن باشید در این مورد تحریم نمی شویم. چون کالا کالای لوکس و کاملاً مصرفی می باشد. این کالا را وارد کنیم و در عوض منابع هنگفتی که صرف تولید آن می شود را صرف تولید خودروهای عمومی کنیم. هم با کیفیت ترشان کنیم و هم زیادتر. این همه کمبود واگن مترو داریم. این همه کمبود در ناوگان اتوبوس رانی و داریم. اصلاً شمایی که در تهران هستید. آیا گذرتان به میدان رسالت یا خاوران افتاده. آیا ندیده اید که می نی بوس هایشان هنوز همان مکعب مستطیل های سی سال پیش بلکه قدیمی ترند؟ برخی نگرانند که از صنعت روز دنیا عقب بمانیم. صنعت ساخت موتور خودرو. صنعت طراحی و... بر فرض محال که ما توانسته ایم موتوری صد در صد داخلی تولید کنیم و حال می خواهیم از دنیا عقب نمانیم، مگر این موتور نمی شود در خط تولید تاکسی هایمان استفاده شود؟ مگر نمی شود طراحی های زیباتری برای تاکسی هایمان بکنیم. می گویم وقت و هزینه را بگذاریم در آن جا. آن جایی که مدیریتش با شهر داری و دولت و ... هست و پولش هم دارند تا به تولید کننده بدهند و تولید خودروی شخصی را ببوسیم و بگذاریم کنار. بگذاریم مردم از خودروی خارجی استفاده کنند. خودروی تولید کسانی که، دست کم در این زمینه از ما مسلمان تر هستند و به سرعت عیب خود را اصلاح می کنند و مثل ما بر رویش سرپوش نمی گذارند. می ماند عده ای که نگران نیروی بسیار زیاد کاری هستند که در این صنعت مشغولند. این نیرو مطمئن باشید اگر تولید کننده هایمان راه جدید را درست بروند، در تولیدات جدید عمومی و نه شخصی می شود به کارشان گرفت. باور کن خودرو ساز محترم، این کار را کنی، هم اعصاب خودت آرام می شود و دیگر انباری مملو از خودروهای صفر خاک خورده نداری، هم آخرتت آباد می شود، چون جان مردم را با کیفیت پایین تولیدت نمی گیری. من هم مثل باقی مردم می گویم: #خودروی_داخلی_نخریم امضاء بی سواد [ سه شنبه 94/6/10 ] [ 10:45 عصر ] [ بی سواد ]
[ نظرات () ]
|
||||||||||||||||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |