نفاق - بی سواد
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی سواد
 
موسیقی وب

به نام خالق خیر و شر



دیروز، همگان خبری که تقریباً انتظارش را از رژیم خونخوار و سفاک سعودی داشتیم، شنیدیم

آن هم خبر اعدام شیخ نمر

خبری که در سرتاسر جهان پیچید و خون میلیون ها نفر، انسان های آزاده را به جوش آورد و صبرشان را لبریز کرد.

آخر این بنده ی خدا، نه سلاحی به دست گرفته بود... نه گروهی مسلح تشکیل داده بود... نه تحریک به براندازی کرده بود... .

او فقط و فقط، امر به معروف و نهی از منکرات، این رژیم سفاک می کرد. همین و بس

او تنها پشتوانه ی شیعیان محاصره شده ی شبه جزیره بود و شیعیان شبه جزیه، تنها پشتوانه ی او

زیرا مردم ایران، که با روی کار آمدن دولتِ بزدلِ اصلاحاتِ آمریکایی، جرأتِ گفتنِ "بالای چشم تو ابرو"، به رئیس و معاون و وزرای این دولت ندارند، چطور می توانند در برابر رژیمی که سال هاست دیکتاتوری را به مردمش اعمال کرده، به ایستند و کاری کنند یک بنده ی خوب خدا، یک نفس زکیه!، از بند رژیم و از اعدام خلاصی یابد.

آری این مردم اگر هنر کنند، باید ابتدا از خودکرده ی بی تدبیر خود!!!، رهایی یابند، تا بعد به داد مظلوم دیگری برسند.

اما نتوانستند

نتوانستند... و در دامِ دیگرِ این دولتِ بی تدبیر، افتادند.

آن هم دامِ حمله به کنسولگری این حکامِ وهابیِ بی شَرَف بود.

مردم یقین داشته باشند که این اتفاق را آن ها رقم نزدند. بلکه پشت پرده ای دستانشان را بالا برده و پاهایشان را به حرکت درآورده تا این اتفاق صورت پذیرد.

آن هم پشت پرده ی دولتِ نیرنگ و نفاق و بی تدبیری و غلام حلقه به گوش یانکی ها و صهیونیست ها و سعودی ها؛ همین دولتِ خودشان.

وگرنه چرا آن هنگام که سفارت روباهِ مکار، دوباره فعال شد، قدم از قدمشان برداشته نشد؟  می گویم: "چون دولت حواسش حسابی جمع بود تا نشود."

وگرنه چرا آن هنگام که به نوجوانانشان در جده، تجاوز شد، قدم از قدمشان برداشته نشد؟  می گویم: "چون دولت حواسش حسابی جمع بود تا نشود."

وگرنه چرا آن هنگام که صدها نفر از هموطنانشان در منا، به قربانگاه رفتند، قدم از قدمشان برداشته نشد؟  می گویم: "چون دولت حواسش حسابی جمع بود تا نشود."

آری دولت آن هنگامه ها، خوب حواسش جمع بود. گوشش خوب می شِنید و چشمَش خوب می دید تا حتی یک نفر، جرأت نزدیک شدن به منافع این دولت های فریبکار و دیکتاتور را نکند.

آن هنگامه ها دولت خوب حواسش جمع بود. زیرا که منافع خودش و منافع آن دولت ها در خطر بود.

اما اکنون چه؟

اکنون...؛

می خواهی منافعِ رژیمِ صهیونیست منشِ سعودی، بیشتر از این به خطر بیفتد. وقتی یک بیگناهِ شناخته شده را اعدام کرد؟

همین اعدام برای نابودی منافع آن ها و این ها!!! بس بود. همین قدر کافی بود تا به دولت معترض شویم، که چرا علاقه به غش کردن در آغوش آن ها را دارد!!!.

اما دولت خوب می دانست. آن ها هم خوب می دانستند که چاره چیست.

چاره تحریک مردم برای به آتش کشیدن کنسولگری بود(البته که مشخص شد خودسوزی بوده و مردم در آتش زدن نفشی ندارند).

حال که مردم این کار را کردند!!!...

معلوم است دیگر، جناب حسن فریدون، با ذوق زدگی و حالتی حق به جانب، تمام این جنایات اربابانش را نادیده می گیرد و مردم خود را توبیخ می کند!. خوب بهانه ای هم دارد. آخر مَردُمش به خاک کشوری دیگر تجاوز کردند!.

معلوم است دیگر... حال جناب حسن فریدون، این حرکت مردم؛ که خود و عُمّالَش، محرک آن بودند را بسیار پُر رنگ تر از خون مظلوم ترین شهید این روزها، می کند.

حال جناب فریدون به صدای رساتری، فریاد خواهد زد این عبارات را: " تندروها، بی سوادها، بی شناسنامه ها، ضد انقلاب ها و..."  انگ های بیشتر و وقیحانه تر به مردم خود.

حال سعودی ها، در پی فرصت اند تا به این شوالیه ی تاریکی! مدال افتخار دهند. شوالیه ای که مَردُمَش را در حد ترورسیت ها و عوامل نا امنی، تنزُّل داد و آن رژیم سفاک را به نهایت درجه ی مظلومیت رساند.


اما من و خیلی های دیگر هنوز هم به قرآن معتقدیم.

به خدایی که در قرآن از آن یاد شده معتقدیم.

به خدایی که خودش، خودش را "...واللَّهُ خَیرُ الماکِرینَ"(آل عمران/ 54)، خواندهمعتقدیم.

معتقدیم که هر چه قدر ماسونی ها و صهیون ها و سعودی ها و بهرمانی ها! و موسوی ها و، فریدون ها! و...، مکر کنند، ما مردم مظلوم، پشتمان به کسی گرم است که مکرش، تمام این طناب های پوسیده ی مار نما! ی جادویی را در چشم به هم زدنی، می بلعد.

معتقدیم که زمین به دورانی نزدیک می شود که دوباره، خون بی گناه را نمایان می کند.

معتقدیم که زمانه زمانه ای خواهد شد که زمان و زمین، از هر ظلمی به شدت به خود خواهد لرزید. خواهد لرزید و این کافران و بی خبران و منافقان را از خواب مستیِ خود، بیدار خواهد کرد


امضاء

بی سواد

 

مطالب مرتبط:

باید سعودی را گوشمالی داد

آل سعود= عرب های صهیونیست منش


[ یکشنبه 94/10/13 ] [ 8:53 عصر ] [ بی سواد ] [ نظرات () ]

به نام خالق خیر و شر

#اگر_من_رئیس_جمهور_بودم

قبل از هر چیزی از فرجامِ رئیس جمهور قبلی عبرت می گرفتم تا در برجامِ خودم دچار مشکل نشده و به فرجامِ همان قبلی دچار نشوم.

اگر من رئیس جمهور بودم، حتی برای اظهار نظر راننده ی تاکسی نیز احترام قائل می شدم و مَردُمَم را بی سواد و بی شناسنامه خطاب نمی کردم.

اگر من رئیس جمهور بودم، باز هم از رئیس جمهور قبلی عبرت گرفته و وعده های 100 و 200 و 300 و ... روزه ای که فقط و فقط برای شعار، زیبا باشد نمی دادم.

اگر من رئیس جمهور بودم، گناه و قصور خودم را به عهده گرفته و گذشتگان و شاید حتی درگذشتگان! را مورد عنایت! قرار نمی دادم.

اگر من رئیس جمهور بودم، دشمن قَسَم خورده ی سی و اندی ساله ام رو دوست و دوستان سی و اندی ساله ام را تُندرو نمی خواندم.

اگر من رئیس جمهور بودم، در میز مذاکره با دشمن، قطره قطره خون رزمندگان و دانشمندان شهیدم را همواره جلوی چشم داشتم و امتیازاتم را به رایگان مصرف نمی کردم.

اگر من رئیس جمهور بودم،...

...

...

...

اگر من رئیس جمهور بودم، در قبال زیر قول زدن دشمنم، به او لبخند نمی زدم و روی قول و قرارهای پوچ و تو خالی اش حساب باز نمی کردم.

اگر من رئیس جمهور بودم، وزرای خود را کنترل می کردم نه اینکه تحت کنترل برخی وزرا! قرار بگیرم و باقی شان را به حال خود رها کنم تا هر کار دلشان خواست بکنن و هر حرفی دلشان خواست بزنند و مردم را خائن خطاب کنند و بنیادهای انقلابی را زیر سوال ببرند.

اگر من رئیس جمهور بودم... هوم...

آه یادم آمد :)

اگر من رئیس جمهور بودم، مردم را به زور در ظِلِّ آفتاب و سوز سرما، نگه نمی داشتم تا مردمی بودن خودم را اثبات کنم.

       اگر من رئیس جمهور بودم، اگر فرماندار هم کارمند و کاگر استان تحت نظرش را مجبور به استقبال می کرد، توبیخَش می کردم.

       اگر من رئیس جمهور بودم، حتی اگر یک نفر به استقبال من می آمد، برای آن یک نفر، احترام قائل شده و حرف هایم را می زدم و حرف هایش را می شنیدم.

                   درست مانند استاد عزیزم که بدون یدک کشیدن نام اسلام و مسلمین و بدون هیچ چشم داشتی، وقتی مرا تنها در کلاس درس دید، وقتش را گذاشت، به من احترام گذاشت و تدریسش را شروع کرد.

       اگر من رئیس جمهور بودم، نمی گذاشتم به خاطر من، مدارسِ تعطیل شده، در آلوده ترین روزِ هفته، باز شوند...، آن هم نه به خاطر تحصیلِ علم، بلکه به خاطر حضورِ بی خاصیتِ من!. آن هم در هوای آلوده؛ ساعت ها روی پاهای کوچکِ شان، به ایستند تا من افاضات کنم.

                    من آن روز، همه ی کاسه کوزه های استقبال از خود را به هم ریخته، بچه ها را به خانه فرستاده، وزیر آموزش و پرورشِ چاپلوس خود را عزل می کردم.

 

#اگر_من_رئیس_جمهور_بودم

 

 

امضاء

بی سواد


[ پنج شنبه 94/10/3 ] [ 9:38 عصر ] [ بی سواد ] [ نظرات () ]

به نام خالق خیر و شر

اخبار 20:30، 22/آبان/1394

دست بانک ها برای برداشت پول از حساب بدهکارا، باز شد

این عنوان خبری بود که در 22 آبان از شبکه دو و اخبار 20:30، پخش شد.

شاید شما هم مثل من، وقتی این عنوان را شنیدید، خوشحال شدید که چه عجب، بالاخره، این بدهکاران بزرگ بانکی، بدهی‌شان تسویه می شود. همان‌هایی که وام های میلیاردی می گرفتند و ککشان هم نمی گزید که بازپرداخت وامشان، به تعویق افتاده.

اما بعد از عنوان خبر و شنیدنِ متن، فهمیدیم، این خیال، خیال خامی بیش نیست. و بدتر از آن شنیدیم که باز هم این قِشر خودمان(قِشر متوسط) هست که قانونی تصویب و به او ظلم کردند.

خبر در ادامه می گوید:

شورای پول اعتبار مصوب کرد و رئیس سازمان مدیریت، بخش‌نامه کرده...! منبع

همین جا، اولین اتفاق عجیب! را شاهدیم. شورای پول و اعتبار یک چیزی را تصویب می کند و رئیس سازمان مدیریت، به سرعت، آن موصوبه را بخش‌نامه و ابلاغ می‌کند!!!.

عجیب نیست این همه سرعت. حتماً یادتان هست که هر وقت هر قانونی تصویب می‌شد و اجرا نمی‌شد، مشکل این بود که هنوز بخش‌نامه به ما ابلاغ نشده.

نه تنها در قوانین بانکی، بلکه هر قانون دیگری از ادارات گرفته تا اوامر مسئولین بلندمرتبه. به خصوص اوامر رهبری، به بهانه‌ی نبودن بخش‌نامه زمین می‌ماند.

دوربین که می‌رفت سمت مسئول اجرایی، بهانه این بود که، هنوز بخش‌نامه به ما ابلاغ نشده. با پیگیری بیشتر و رسیدن به متولی ابلاغ بخش‌نامه، می‌شنیدیم که ابلاغ بخش‌نامه پروسه‌ای زمان‌بر هست و طول می‌کشد.

اما حالا، عکس آن حرف‌ها زده می‌شود. یک جایی قانونی را تصویب کرد و بخش مربوطه، سریعاً قانون را بخش‌نامه و ابلاغ کرد.

آن هم قانونِ دست کردن در جیبِ بخشی از ضعفای ملت. نه دست کردن در جیب، دزدان و از مالیات در رو ها و ... .

قانونی تصویب و بخش‌نامه شد که، دست در جیب کارمندان دولت کنند. همان کارمندانی که همیشه مالیات را داده اند (البته چه بخواهند و چه نخواهند،‌از حقوقشان کسر می‌شده). همان کارمندان دولت که اگر یک روز اعتصاب کنند، دولت و دم و دستگاهش، فلج می‌شوند.

از بانک ها بگیر تا ادارات مختلف.

این قانون، کارمندان این ادارات را هدف قرار داده و نه بدهکاران کلان بانکی را. معلوم است دیگر، زورشان به آن کله گنده‌ها نمی‌رسد، می‌خواهند  از مردم متوسط، بدزند.

بله دزدی. دزدی که شاخ و دُم ندارد. مگر نمی‌گویند اگر از کسی طلبکار هستید، بدون اجازه در اموالش تصرف کنید، غصب و دزدی است؟ (مساله‌ی مشابه را در اینجا بخوانید) یا (تقاص از بدهکار چه وقت جایز است)

حال به نظر شما، مردمی که کارتِ وام خرید وسایل خانه را می‌گیرند و قبول کرده‌اند اقساط آن را بپردازند، تاخیر در پرداخت اقساط مُجَوِز آن می‌شود که از حسابشان بدون اجازه برداشت کرد؟ نه بلکه این عین دزدی است.

جالب است که این اتفاق مربوط به این روزها نیست و می‌گویند در قرارداد وام آمده است. (...اله‌وردی رجایی‌سلماسی، که از فعالان باسابقه نظام بانکی است، با تأیید برداشت از حساب‌ها، مشتریان را به خواندن قراردادی تشویق می‌کند که در همان لحظه دریافت وام آن را به دستشان می‌دهند تا امضا کنند. او می‌گوید: اگر مشتری قراردادی را که برای دریافت تسهیلات امضا می‌کند، بخواند، به وضوح متوجه می‌شود که در یکی از بندهای قراردا...) متن کامل را از اینجا بخوانید

 

****


اما ظلم دیگر. ظلم و فریب مردم برای تحریک شدن و تقاضا کردن آن‌هاست.

همین یک ساعت پیش در اخبار شبکه یک گفته شد که بانک مرکزی، برای تسهیلات خودرو، سقف تعیین کرده است. در صورتی که قبل از آن، چنین سقف و محدودیتی نبوده.

(...بر این اساس تنها تسهیلات 110 هزار خودروی داخلی از سوی بانک‌ها تامین می‌شود. همچنین بانک مرکزی به خودروسازان ایران در مورد عواقب ثبت نام بیش از 110 هزار خودرو هشدار داده است...)
(به واقع یک  دعوای زرگری بین خود، راه می‌اندازند و تو را تحریک می‌کنند)

(می توانید متن کامل تر خبر را از اینجا بخوانید)


می‌دانید چرا چنین می‌کنند؟

اینها با این کار، من و تُوی مردم را فریب می‌دهند. این‌ گونه که وقتی می‌بینند کمی استقبال شده و هنوز مردم دو دل هستند، شریط را تغییر داده و به یک باره می‌گویند، تسهیلات محدودیت دارد. این می‌شود که مردم برای عقب نماندن از هم، در دریافت تسهیلات، از یکدیگر سبقت گرفته و چیزی را که شَک داشتند بگیرند، با یقین گرفته و بعد می‌بینند چه اشتباهی کردند و چه کلاه گشادی سرشان رفته.

از آن طرف، هم بانک و هم خودروساز به هدف خود رسیده و بخشی از ضررشان را جبران می‌کنند. اما می‌دانند که هنوز پول لازم‌اند و هنوز خودروهایی روی دستشان باد کرده. بنابراین فردا یا پس فردایی که به سقف تعیین شده در تسهیلات رسیدند، خواهند گفت: "مژده، مژده. مژده به مردم فهیم! ایران. با تلاش دست اندرکاران...، توانستیم از محل فلان درآمد یا...، تسهیلات بیشتری برای شما مردم فهیم فراهم کنیم. اگر می‌خواهید این بار از قافله عقب نمانید، بهتر است عجله کنید. چون این تسهیلات هم محدودیت دارد." این گونه ما را فریب داده و به بازار مکاره‌ی خود می‌کشانند.

بله متاسفانه این دولت و این خودروساز و این بانک جمهوری اسلامی ایران!، تا بتواند از من و تُوی مردم بهره‌کشی می‌کند و با فُحش و تهدید و فریب، ما را به کاری که بخواهند، وا می‌دارد.

دقت کنید که این یک روند برنامه ریزی شده است

1- تبدیل بازپرداخت 7 سال به 4 سال

2- محدود کردن از چک و سفته به چک تنها

3- تغییر زمان تحویل خودرو از روز بستن قرارداد به شش ماه دیگر

4- پرداخت مبلغ 250 تا 880 هزار تومان، علاوه بر 20 درصد قیمت خودرو (به بهانه‌‌ی بهره‌مند شدن از سود ارزش افزوده!‍)

5- محدود کردن سقف تسهیلات به 110 هزار دستگاه خودرو

و داستان این برنامه‌ ریزی فریب و تحریک همچنان ادامه دارد...

ای مردم، آیا نمی‌بینید رهبر در این قضایا سکوت کرده‌اند. اگر این قضایا حق بود و این بانک ها و خودروسازها و دولت، مُحق بودند، رهبری هم شما را تشویق به خرید می‌کردند. اما همه شاهدیم که ایشان در این چند ماهه و در این فریبکاری‌ها، نه تنها نگفتند و نمی‌گویند بروید خودروی داخلی بخرید، بلکه حتی حرفی از تولید ملی و حمایت از آن  هم به میان نیاوردند تا نکند برای من و تو این شبهه ایجاد شود که رهبری موافق خریدن ما با این شرایط ظالمانه باشند.

 

امضاء

بی سواد

مطالب مرتبط:

خویِ آمریکاییِ خودروسازها

وام یا دامِ خودروسازها

خودروی داخلی نمی خرم


[ شنبه 94/8/23 ] [ 3:45 عصر ] [ بی سواد ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

لینک های ویژه
امکانات وب


بازدید امروز: 105
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 131636